چکیده:
واژههای «زکات» و «صدقه»، در طول تاریخ، دچار تحولات کاربردی گونهگونی شدهاند؛ آن سان که مفهوم لغوی، کاربرد قرآنی و روایی، اصطلاح فقهی و متفاهم عرفی آنها، با یکدیگر تفاوت یافته است. این پدیده، موجب برداشتهای نااستواری از برخی روایات مربوط به آن شده که مبتنی بر پیش فرضهای نادرست و بیتوجهی به سیر تحولات واژگانی بوده است. این نوشتار، تلاش نموده تا با کمک قواعد فقهالحدیث و بویژه توجه به قراین و فضای صدور، کاربرد روایی این دو واژه و تمایز آن با کاربرد قرآنی، فقهی و عرفی آنها را برنماید و نتایج این بحث را در دو حوزه حدیثی و فقهی تبیین کند. از این رو، مواردی از استنادات نادرست و تعمیم و تخصیصهای بیدلیل، یادآوری شده و لزوم تجدید نظر در پارهای از جستارهای فقهی و حدیثپژوهی، خاطرنشان شده است.
خلاصه ماشینی:
شگرفی بر بحث مفهوم شناسی ندارد، اما یادکرد دو نکته مفید مینماید: نخست، آن که کاربرد قرآنی این واژه در نخستین سالهای بعثت پیامبر( در مکه نشان میدهد که عرب با معنای اصطلاحی (یعنی بعد مالی) این واژه آشنا بوده است، و مؤید آن، این است که هیچ گزارش تاریخی وجود ندارد که مخاطبان اولین، با شنیدن این واژه نسبت به مفهوم آن، ابراز تردید یا جهل کرده باشند، و این میتواند اصالت آن را در لغت عرب، تأیید نماید.
1 و اما زکات مصطلح فقهی در روایات نبوی ـ چنان که در حدیث یاد شده هم اشاره شده و پس از این نیز خواهد آمد ـ بیشتر با عنوان «صدقه» مطرح میشده است؛ اما در روایات امام باقر( و امام صادق(، کاربرد زکات در مفهوم «زکات مصطلح فقهی» غلبه دارد و این مهم، در خصوص روایات بحث زکات، کاملا مشهود است.
در این دوره، کاربرد واژۀ صدقه در مفهوم «وقف» چنان رواج پیدا کرد که حتی بدون قرینة صریح در لفظ نیز به کار میرفت؛ نمونههایی را همراه با قرینه و بدون آن، را بنگرید: عن عجلان أبی صالح قال: أملا علی أبو عبد الله( بسم الله الرحمن الرحیم هذا ما تصدق الله به فلان بن فلان و هو حی سوی بداره التی فی بنی فلان بحدودها صدقة لا تباع و لا توهب و لا تورث حتی یرثها وارث السماوات والارض.
2 نمونه موارد دیگر کاربرد آن (با قرینه)، به شرح ذیل است: ـ زکات فطره؛ مانند: عن محمد بن مسلم عن ابی جعفر( قال: سألته عما یجب علی الرجل فی اهله من صدقة الفطرة، قال: تصدق عن جمیع من تعول.