خلاصه ماشینی:
"چنین بود که داستان حماسی ایرانیان از دایره کامل تحولاتی که یک داستان باید بپیماید،گذشت:پس از آنکه آزادانه (به تصویر صفحه مراجعه شود) از جانب ملت در دوران سلسلههای باستانی شکل گرفت،و دهقانان آن را در زمان انحطاط امپراتوری حفظ کردند و چندین بار از سوی آخرین پادشاهان ساسانی گردآوری شد،با هجوم عرب و تغییر اربابان و مذهب و حتی زبان که سلطهی مسلمانان بر ایران تحمیل میکرد،گفتی دیگر بایستی از میان برود.
مکتب وی برتری خود را قرنها در ادبیات فارسی نگاه داشت و افسانهی باستانی پیوسته در زیر فشار پیرایههایی که بر آن بستند،خوار مایه (به تصویر صفحه مراجعه شود) (به تصویر صفحه مراجعه شود) شد از دیگر سو،ملت که این داستانها برایش درک شدنی نبود،به ایجاد حکایت منثور پرداخت و هر افسانهای را که به حکایتش خو گرفته و یک سره با داستان تاریخی بیگانه بود،به گرد نامهایی تنید که منظومهی بزرگ با ستایش از ایشان یاد کرده بود.
جونز12میپنداشت شاهنامه کودهای از چکامههای تاریخی پراکندهای است که بهطور معمول از روی ردیف تاریخی موضوعها در دیوانی گردآوری شده و تنها یکی از این چکامهها است که بر اثر خصلت حماسی خود از از باقی دیگر ممتاز شده است.
(9)دو دستهی دیگر منظومهی فارسی وجود دارد که شکل حماسی به خود گرفتند ولی موضوع آنها و اندیشهای که در آنها نهفته است اجازه نمیدهند که این دو دسته را از منظومههای حقیقی حماسی بشمریم:یکی آنها که به تاریخچهی افسانهای خاندان پیغمبر اختصاص دارند و دیگر آنها که به زندگی تنی چند از پادشاهان قاجار و پیش از آنها پرداختهاند و کما بیش هم عصر این شاعران بودهاند."