خلاصه ماشینی:
به عبارت دیگر شاگردی که 15 نوع درس میخواند باید مانند پانزده نفر متخصص!که هریک عمری را در حفظ کردن و بازگو کردن مطالب سپری کرده است،چیز به خاطر بسپارد،و نام این کار علمآموزی است!
اما در پاسخ این پرسش چه خواهند گفت:«پس چرا شما جز آنچه خود تدریس میکنید، کمترین علاقه به مطالب علمی دیگر ندارید؟» مثلا اگر معلم فیزیک هستید نه تنها به علوم طبیعی راغب نیستید بلکه از مطرح شدن مطالب مربوط به آن احساس ناراحتی میکنید؟اصولا هرکسی با هر وسیلهای که ارتزاق میکند به آن وسیله علاقهمند میشود.
هنگامی که دانشآموزی کنجکاو بشود،موضوع را به خوبی فرامیگیرد و آن موضوع جزء دانستههایش میشود،بدون آنکه کوشش کند آن را مثل مطالب کتابهای درسی از حفظ کند راه دیگر این است که معلم از صورت سخنگو بیرون بیاید و شاگردان را به فکر کردن و سخن گفتن وادار سازد.
برای این کار معلم باید پرسشهایی دربارهء موضوع درس مطرح کند و از شاگردان پاسخ آنها را بخواهد و وضعی پیش آورد که همه در پاسخ دادن شرکت کنند.
حال وقت آن است که این پرسش را که در آغاز مطرح کردهایم پاسخ گوییم:«چرا دانشآموزی که به قسمت اعظم پرسشها پاسخ درست داده،به نوشتن چنین هذیانی مبادرت کرده است؟» دانشآموز مفهوم متر مکعب را نمیدانست و نیز از مفهوم جثهء گلبول قرمز بیاطلاع بود.
تازه برای آنکه این مفهوم به صورتی به ذهن شاگرد راه یابد که به زودی فراموش نشود باید اولا به او تکلیف شود که آنچه مشاهده کرده است رسم کند(در هر سه حالت)،نیز مفهومی را که کسب کرده است در جملهای بنویسد.