چکیده:
هر چند که حتی قبل از شکل گیری واعلام موجودیت اسرائیل در سال 1948،عوامل صهیونیستی در قالب سازمان هایی چون وکالة الیهود وآژانس یهود در کشورهای عربی و بویژه عراق امروزی فعالیت می کردند وحتی آنچنان که در برنامه های اولیه تئوری پرداز صهیونیستی تئودور هرتزل نیز وجود داشته ،امپراتوری عثمانی _که عراق امروزی بخشی از حکومت وسیع ان به شمار می رفت_جزء یکی از سرزمین های موعود برای ایجاد دولت اسرائیلی معین شده بود و هیاتهایی نیز در آن زمان در ملاقاتهایی با شاه عثمانی به شیوه های مختلف به این مساله اشاره نموده بودند ؛با این وجود اسرائیل قبل وبعد از شکل گیری هیچگاه به صورت رسمی وآشکار در عراق حضور نداشته است . این تنها سازمانهای اطلاعاتی صهیونیستی بوده اند که تحت پوشش های مختلف وبه صورت غیر علنی در راستای دستیابی به اهداف خود در بخشهایی از این کشور حضور داشته وفعالیت می کردند.این مساله با اعلام موجودیت اسرائیل و ظهور مخالفتهای دولت های عربی – اسلامی و بویژه تشکیل جبهه متحد عرب به رهبری جمال عبدالناصر ،ملموس تر از قبل نیز می گردد.چرا که اغلب دولتهایی که پس از استقلال عراق بر سر کار می آمدند تحت تبعیت از ناسیونالیسم عربی ضد صهیونیستی،به هر شکل ممکن دشمنی خود را با اسرائیل نشان می دادند. از همین روست که پس از پایان جنگ عراق ،یکی از مهمترین و بیشترین موضوعات مطرح در سطح بین المللی و منطقه ای، موضوع نقش اسرائیل در جنگ و بالتبع ،افزایش حضور آن در عراق پس از صدام بوده است. خلا استراتژیکی که پس از سرنگونی صدام در عراق حادث گردید، کشورهای دارای منافع در عراق را بر آن واداشته تا علاوه بر تلاش در گسترش نفوذ خود در این کشور به منظور تاثیر گذاری بر آینده عراق، تمام تلاش خود را در جهت کاهش نفوذ رقبای دارای نفع دیگر، بکار بندند. از جمله کشورهای دارای منافع در عراق ، ایران و اسرائیل هستند که از دو جنبه ذیل دارای وضعیت مشابهی می باشند
خلاصه ماشینی:
"ص ص 141-671 درآمد هرچند که حتی قبل از شکلگیری و اعلام موجودیت اسراییل در سال 8491،عوامل صهیونیستی در قالب سازمانهایی چون وکاله الیهود و آژانس یهود در کشورهای عربی و به ویژه عراق امروزی فعالیت میکردند و حتی آنچنانکه در برنامههای اولیه تئوریپرداز صهیونیستی تئودور هرتزل نیز وجود داشته، امپراتوری عثمانی-که عراق امروزی بخشی از حکومت وسیع آن به شمار میرفت-جزء یکی از سرزمینهای موعود برای ایجاد دولت اسراییلی معین شده بود و هیأتهایی نیز در آن زمان در ملاقاتهایی با شاه عثمانی به شیوههای مختلف به این مساله اشاره نموده بودند؛با این وجود اسراییل قبل و بعد از شکلگیری هیچگاه به صورت رسمی آشکار در عراق حضور نداشته است.
به طور خلاصه میتوان فرایندهایی را که موجبات ایجاد رابطه میان اسراییل و اکراد را در طول چند دهه گذشته،فراهم ساخت به ترتیب ذیل خلاصه نمود: حائل شدن منطقه کردنشین در میان چند کشور همسایه دارای اقلیت کردی،سبب تقویت تمایلات استقلالطلبانه در میان کردها به عنوان یک قوم واحد گردید؛ اقدامات گروههای کرد در راستای تحقق هدف مذکور با سرکوب شدید از سوی دولتهای مرکزی مواجه میگردد؛ مساله کردها همواره به عنوان یکی از موضوعات اصلی امنیت ملی این دولتها مطرح میشود؛ فشارهای همهجانبه و محرومیتهای اعمالشده از سوی دولتهای مرکزی،نگاه کردهای منطقه و بهویژه کردستان عراق را به ناچار معطوف به دولتهای فرامنطقهای مینماید؛ موارد اشاره شده،بهترین فرصت را برای اسراییل فراهم ساخته تا با حضور در این منطقه مهم و با گسترش همکاریهای خود با اکراد عراق،اهداف خود را پیگیری نماید."