خلاصه ماشینی:
"ابن حزم،الفصل،ج 4،ص 222؛سبکی، طبقات الشافعیه،ج 4،ص 199؛ابن تغری بردی،النجوم الزاهرة،ج 4،ص 75؛ذهبی،سیر اعلام النبلاء،ج 15،ص 143؛اسماعیل بغدادی،هدیة العارفین،ج 6،ص 59؛کحاله،ج 10،ص 110؛زرکلی،ج 7،ص 47؛ slag , i ,349; sag , i ,610 ابن کثیر که به این کتاب تحت عنوان کشف الاسرار و هتک الاسرار اشاره کرده(البدایة و النهایة،ج 11،ص 374)قطعاتی از آن را که مربوط است به نسب خلیفهء فاطمی المعز لدین الله نقل کرده و خاطر نشان ساخته که باقلانی در این کتاب به ابطال مدعیات بیاساس فاطمیان که در کتاب البلاغ الاکبر و الناموس الاعظم نوشتهء قاضی عبد العزیز بن نعمان منعکس شده بود پرداخته است(البدایة و النهایة،11،331).
نیز قاضی عیاض(ترتیب المدارک،ج 4،ص 602)، حاجی خلیفه(کشف الظنون،ج 2،ص 1841)،اسماعیل البغدادی (هدیة العارفین،ج 2،ص 59)،مخلوف(شجرة النور الزکیه،ص 93)؛ زرکلی(ج 7،ص 47)کحاله(ج 10،ص 11)، slag , i ,349; sag , i ,609 فهرس مخطوطات المکتبة الظاهریه،ص 84-85 و فهرس المخطوطات المصورة فی مکتبة جامعة الدول العربیه(ج 2،ص 515) مطالبی دربارهء این کتاب عرضه شده است.
کما اینکه در عرضهء طرق مختلف وجوب امامت در نزد قائلان آن،در التمهید مینویسد: «اگر پرسندهای بپرسد:دلیل شما بر اینکه امت در نصب امام اختیار دارند و نص بر یک امام مشخص را باطل میدانید چیست؟گفته میشود:دلیل ما این است که وقتی نص از بین رفت اختیار صحیح خواهد بود،زیرا امت متفقند بر اینکه اثبات امامت فقط این دو راه را دارد و آنگاه که یکی ابطال شد عمل به دیگری صحیح خواهد شد»17 باقلانی در بسیاری موارد به موضوعاتی ارجاع میدهد که در آثار دیگرش در باب آنها بحث کرده است،یا به انگیزهء تأکید بر وحدت رأی خود و هماهنگی با آن،یا،که وجه اغلبیت را دارد،برای اجتناب از تکرار آنچه در تألیفات دیگر خود آورده است."