چکیده:
آنچه در پی میآید، گشتوگذاری مختصر در گلشن ادب فارسی، برای بوییدنگلهای عطرآگین وحدت و همدلی است. ادب فارسی اعم از نثر و نظم سرشار ازوحدتگرایی و توصیه به همدلی و همسازی است. شوق و اهتمام گویندگان بزرگفارسیزبان به همگرایی دلها و جسمها، چندین انگیزه و خاستگاه دارد که شایدمهمترین آنها جهانبینی معنوی آنان است. برخی نیز انگیزههای اجتماعی داشتهاند؛مانند اقبال لاهوری و بسیاری از شاعران مشروطه، بهویژه ملکالشعرای بهار. در ایننوشتار، سعی نویسنده بر آن است که نشان دهد، ادبیات فارسی و ذوق هنرمندانفارسیگوی، سمت و سوی وحدت و تفرقهستیزی دارد. باور دیگر نویسنده، آن استکه شاعران ایرانی و متون ادبی فارسی، منادیان اتحاد در مقیاس جهانی است.نژادپرستی و تبعیضات احمقانه، هرگز راهی به ادبیات فارسی باز نکردهاند و نمیتواناز نمد شعر فارسی، کلاهی برایتفرقه و ستیزهجوییهای بیبنیان ساخت.
خلاصه ماشینی:
» 1 اگر شبیدست برمی آرد و دعایی میکند، برای آن است که ره و رسم سفر و جدایی را براندازد: ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم غم هجران تو را چاره زجایی بکنیم 2 سلسله موجها را با همه ناهمگونی و ناهمشکلیها، به هم پیوسته میبیند: پیوسته است سلسله موجها به هم خود را شکسته هر که دل ما شکسته است 3 و برای آنکه خدمت و انفاق را توصیه کند، سخن از وفاق و یکدلی میگوید: تار و پود عالم امکان به هم پیوسته است عالمی را شاد کرد آن کس که یک دل شاد کرد 4 نزد شاعران و ادبورزان، اصل بر اتحاد و اتفاق است و اختلاف منشأ حقیقی ندارد؛ یعنی هر جا حقیقت حکم راند، همگرایی است و آنجا که مجاز و اعتبار سخن میگوید، نقار و نزاع میافکند: از نظرگاه است ای مغز وجود اختلاف مؤمن و گبر و یهود 5 از نظر گه گفتشان شد مختلفآن یکی دالش لقب داد این الف در کف هر یک اگر شمعی بدیاختلاف از گفتشان بیرون شدی 6 نزد عارف، اختلاف خلق از اختلاف نامها است؛ پس چون به معنی میروند، همه آرام میگیرند: اختلاف خلق از نام اوفتاد پس به معنی رفت آرام اوفتاد 7 «وجود» که اصالت با اوست، مدار وحدت است و ماهیت که موهوم و خیالی است، منشأ کثرت: لو لم یؤصل وحده ما حصلت ذ غیره مثار کثره اتت ما وحد الحق و لا کلمته إلا بما الوحدة دارت معه یعنی: وجود که اصیل است، منشأ وحدت است و ماهیات که حظی از «هستی» و «بودن» ندارند، اختلاف برانگیزند.
. » 5 از همزبانی تا همدلی به گفته صائب تبریزی، شاعر بزرگ عهد صفوی، «مردان مصاف» بسیارند و «اهل تحمل» اندک: مرد مصاف در همه جا یافت میشود در هیچ عرصه مرد تحمل ندیدهام زیرا در مصاف و جنگ، پیروزی بر دشمن بیرونی هدف است که بسی آسانتر از غلبه بر دشمن درون است: ای شهان کشتیم ما خصم برون ماند خصمی زو بتر در اندرون کشتن این، کار عقل و هوش نیست شیر باطن سخره خرگوش نیست 6 وقتی به وجوه تمایز و اشتراک انسانها میاندیشیم، برای همدلی و همگرایی، بهانهها و جهات بیشتری میبینیم؛ یعنی اگر برای اختلاف و تشتت، یک بهانه وجود دارد، برای مثنوی معنوی، دفتر چهارم، 407 411.