چکیده:
شطح ازجمله معدود موضوعاتی است که دیدگاههای گوناگون و متعارضی در باب آن وجود دارد.حتی درمیان بزرگان عرفان و فلسفه نیز توافق چندانی دیده نمیشود؛ازحد کفرآمیز خواندن و خوارداشتن تا وحی گونه دانستن و در اوج نشاندن.اساس اندیشهء موافقان بر تأویل و تفسیر شطح است بهگونهای که برخی تأویلها نسبت معقولی میان دال و مدلول وجود ندارد.مخالفان شطح بهمعنای ملفوظ و دلالتهای نخستین و قاموسی کلمات توجه کردهاند و کسانی چون غزالی که در طیف تشرع و عرفان قرار دارند، انتساب اینگونه عبارات را به عارفان انکار میکنند ایم حل تردید میدانند. پژوهشگران متأخری چون استیس و دیگران باتوجه به دیدگاههای جدید چون هرمنوتیک و خوانشهای گوناگون متن به بیان ویژگیهای شطح پرداختهاند. این پژوهش،بیان و تحلیل این دیدگاههاست.
خلاصه ماشینی:
و دوم آنچه مفهوم باشد و لکن بر تفهیم آن قادر نبود،بهعبارتیکه بر ضمیر وی دلیل کند،ایراد نتواند کرد بدانچه ممارست وی در علم اندک باشد و معانی خوب بیان کردن نداند(غزالی7ج 1،صص 117-116)بهنظر میرسد غزالی،اتّحاد،مشاهده و مخاطبه با حق را جزو عناصر اصلی شطح میداند و تنها امثال حلاج و با یزید به این حالات واقعی دست یافتند و دیگران به آنها تشبیه میکنند.
ازجمله نویسندهء اورادالاحباب که ترجیح داده نظر خود را اینگونه بیان کند که«آن را نی قبول باید کردن و نی رد شاید کردن»(باخزری،ص 59)همینطور صاحب کشّاف الطلاحات الفنون که گفت:«اسلم آن است که لا قبول لها و لا رد و لا ضطراب الطرفین»(تهانوی،ص 753) هجویری در کشف المحجوب،ذیل مبحث جمع برای توجیه سخنان شطحآمیز با یزید چنین میگوید:«درحالت جمع نسبت آدمیّت از ذکر حق منقطع میشود،پس ذکر وی ما باشد تا اندر حال غلبه بدان صفت گردد که ابو یزید گفت:سبحانی ما اعظم شانی.
(قشیری،ص 82 و نیز ابن جوزی،ص 393) امام محمّد غزالی در احیاء علوم دین اینگونه سخنان را موجب ضرر و زیان در میان عوام میداند و با لفظ«مخبط مزخرف»از آن یاد میکند و سعی دارد انتساب این گونه کلمات را به عارفانی چون با یزید منکر شود.
(شمس تبریزی،ج 2،ص 143) ابن جوزی از مخالفان سرسخت شطح است که ضمن برشمردن جملات متناقض نمای عرفا ازجمله سبحانی ما اعظم شاین با یزید به تفسیر جنید بغدادی از آن اشاره دارد و همهء توجیهات جنید را خرافات میداند و معتقد است که صوفیّه با شطحگویی میخواهند در قلب عوام نفوذ کنند.