چکیده:
«اتحاد» در تفکر اسلامی، جایگاه خاصی در استمرار رسالت پیامبر و امامان معصوم(علیهم السلام)دارد. از این رو، پژوهشی همه جانبه در گفتار و سیره حضرت علی(علیه السلام)، که داعی اتحاد بود، جایگاه اتحاد و ابعاد آن را در اسلام راستین نشان می دهد. حضرت علی(علیه السلام)اتحاد را ارمغان بعثت می شمارند که از جمله آثار آن، نفی کینه و ایجاد پیوند برادری است. آن حضرت ضمن تخطئه اقوام متفرق، یادآور می شوند که تفرقه زمینه نابودی کرامت و بزرگی و اتحاد عامل نزول فیض الهی است. حضرت علی(علیه السلام)برای تحقق اتحاد، در هر زمینه ای سفارش به وحدت می کردند و از حاکمان می خواستند با پرهیز از وضع هرگونه بدعت، سنت های پسندیده جامعه را در جهت وحدت امت اسلامی پاس بدارند. آن حضرت اتحاد و اجرای عدالت را مکمل یکدیگر می دانستند و خود برای تحقق این دو مهم، حکومت را می پذیرفتند و علاوه بر تقویت دستگاه قضا و انتخاب افرادی خاص برای قضاوت، نظارتی دقیق بر کارگزاران خود اعمال می کردند. حضرت علی(علیه السلام)توجه به احساسات و خواسته های بر حق مردم را از جمله عوامل مادی و اجتماعی می دانند که زمینه ساز وحدت انسان هاست. آن حضرت خدا، پیامبر، امام و رهبر، قرآن و قانون را از جمله عوامل معنوی اتحاد معرفی و بر نقش رهبر در این زمینه تأکید می کنند. نیز کفر و انحراف از حق، دنیاپرستی، زورمداری و قانون شکنی، حاکمیت فرهنگ استکبار، و پلیدی باطن را از عوامل اصلی اختلاف می دانند و در جهت رفع این عوامل نیز فرمان هایی داده اند.
خلاصه ماشینی:
"آن حضرت با تشریح وضعیت مردم پیش از اسلام، آثار و برکات دین اسلام و بعثت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) را در خطبه ای این گونه بیان می کنند: در روزگاری که زمینیان، ملت هایی بودند گسیخته، با گرایش های ناهمسو و روش های پراکنده در هر سو، کسانی در شناخت خدا به قیاس آویخته، و در دیگر سو، قومی با نام خدا در دام الحاد فرو افتاده و گروهی دیگر بت پرستی را پیشه خود ساخته; پس به دست پیامبر، آنان را از گم راهی برهانید و با جایگاه او از نادانی شان برکشید.
ایشان در وصیت خود به امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) می فرمایند: «و بر شما باد به همبستگی و فداکاری متقابل، و زنهار از گسستگی و پشت کردن به همدیگر!»( 6 ) آن حضرت برای تحقق وحدت، رفتار ناپسند برخی از علما را در صدور فتاوای متضاد، نکوهش می کنند و آنها را به این امر مهم توجه می دهند که خدا، پیامبر و کتابشان یکی است: قضیه ای به عنوان حکمی از احکام نزد یکی از ایشان مطرح می شود و او با رأی خود، فتوایی می دهد، و چون همین مسئله بر دیگری عرضه می شود فتوایی دیگر می دهد، پس آن گاه که هر دو به رهبری روی می آورند که قضاوت را به اینان سپرده است و او هر دو حکم متضاد را صواب می شمارد، در حالی که خدا و پیامبر و کتابشان یکی است، آیا خداوند به اختلاف فرمانشان داده است و اینان با اختلاف، خدا را فرمان برده اند؟ یا اینکه خداوند از ـ همان، ص 180."