چکیده:
گرچه انسان مانند سایر جانداران، از زندگی ظاهری برخوردار است که با تغذیه و هوای سالم و رعایت بهداشت و درمان، سلامت خود را تضمین میکند، اما چون از «روح الهی» برخوردار است از سایر آفریدهها ممتاز شده و زمینه دستیابی به حیاتی فراتر را دارا شده است که از آن به «حیات معنوی» تعبیر میشود. حیات معنوی دارای مراتب و انواعی است چون، حیات نفس، حیات روح، حیات عقل و حیات دل.با اینکه معنویت به منزله جان حیات ظاهری است، خود نیز به جانان و تغذیه و پشتیبانی معنوی نیاز دارد؛ چنان که ایمان و عمل صالح سبب اساسی نیل به «حیات طیبه» میگردد و دانش و شب زنده داری، جان تازهای در او میدمد و راستگویی، به تقوا حیات میدهد.همین طور نیل به حیات معنوی، ارتباط مستقیم با اداره جامعه بر اساس عدالت و اعتدال دارد و بهترین نوع حکومت را ـ که مردم سالاری دینی است ــ بر پا میکند.
خلاصه ماشینی:
این دیدگاه برگرفته از حقیقتی قرآنی است که سرشت انسان را از ترکیب «حمأ مسنون = لجن بویناک» و «روح الهی» میداند و شگفتانگیز بودن انسان نیز از همین نکته ناشی میشود که محل جمع میان پستترین پدیده (لجن) و عالیترین چیز فوق تصور (روح الهی) شده است، در اخلاق، از یکی به «خود» و از دیگری به «ناخود» تعبیر میکنند و نفس آدمی همواره در کشاکش نزاع خود و ناخود به سر میبرد و نقطه اشتراک همه برنامههای اولیا و مصلحان پیروز کردن انسان بر ناخود و پرداختن به خود بوده است: در مکتب اسلام تمام احساسهای اخلاقی از پیدا کردن «خود» و احساس واقعیت «خود» پیدا میشود...
قرار دادن زندگی دنیا در برابر آخرت و «حیوان = زندگی» خواندن سرای آخرت، این پیام را دارد که زیستن در دنیا منهای روحانیت و معنویت، چیزی جز وهم و خیال و بازی و سرگرمی نیست و این نوع از زندگی، آدمی را از زندگی واقعی ـ که در شأن انسان و همان زندگی روحی است ـ باز میدارد و زندگی سطحی دنیا در واقع حجابی میان انسان و زندگی حقیقی اوست زندگی که به وهم و خیال و بازی و سرگرمی آلوده نیست، بلکه آمیخته با نور و ایمان و روح عبودیت است و قرآن درباره میفرماید: ...
فحوای آیه این است که آدمی در صورتی حیات مییابد که دعوت خدا و پیامبر را اجابت کند و گرنه نفس او مرده است یعنی از زندگی حیوانی عبور نکرده و به عرصه حیات انسانی گام نگذاشته است و در واقع علائم حیاتی با نبض خداپرستی و توحید بروز میکند در غیر این صورت نمیتوان او را زنده نامید و این نکته بدیع در سخن مولای موحدان علی علیه السلام چنین بیان شده است: التوحید حیاة النفس 2 یکتا پرستی زندگی نفس است.