خلاصه ماشینی:
"با همهی اهمیتی که«روشمندی»به عنوان راهنمای پژوهش داشته است و با در نظر داشتن رگههایی از توجه به منطق پژوهشی در مطالعات علمی در طول تاریخ،از این نظر که تا پیش از قرون جدید و به ویژه در قرن بیستم،به فلسفهی علم اهتمام مختلف بود و عالمان به عنوان متخصصان و متبحران دانشهای مختلف،از اصول و قواعد معرفت شناختی عامی پیروی میکردند و نیازی برای در پیش گرفتن شیوههای تخصصیتر در مطالعات خویش احساس نمیکردند.
چنین رویکردی که معتقد به منطق پژوهشی و روشمندی مستقلتری برای علوم انسانی بود و(چنانکه آمد در رویکرد«ایده آلیستی»فلاسفه ی(علم)آلمان نمودهای مشخصی داشت و ریشههای ان به اندیشههای«کانت»فیلسوف مطرح آلمانی برمیگشت)هنگامی که ماهیت مشخصتر تاریخی پیدا میکرد و مبانی معرفتی و روشی تاریخ را مدنظر داشت،در برابر خود جریان مطرح دیگری داشت که ریشههای ان به اندیشههای دیوید هیوم از سهامداران مکتب اسکاتلند میرسید.
سهم اندیشمندان آلمانی اگر در انگلستان گرایشهای غالب اثباتگرایی تا دیر زمانی منطق پژوهشی تاریخ را در خود فرو برده بود و شأن تاریخ را به لحاظ عدم برخورداری از قابلیتهای علوم طبیعی،اقل از این دانشها میدانست و مطرود میپنداشت،در آلمان که گرایش غالب به سمت جریان ایده آلیستی بود،بحث و نظر در خصوص معرفت تاریخی و نسبت آن با علوم طبیعی حدیثی دیگر داشت.
ویندل باند که تاریخ را به عنوان علم شناخت واقعیتهای خاص از علوم طبیعی متمایز و مستقل میدانست،دانش مورخ نسبت به حوادث تاریخی را داوری ارزشی به حساب میآورد و بدینسان،تاریخ را به عنوان شاخهای از اخلاقیات قلمداد میکرد،ویندل باند که از دو نظریهی معرفت و ارزش جداگانه سخن میگفت،تاریخ را در حیطهی نظریهی ارزش قرار میداد و وظیفهی مورخ را کسب معرفت دربارهی ارزش موضوعات(افرادی که اعمال آنها را مطالعه میکند)میدانست."