خلاصه ماشینی:
"سال 1431 شمسی بعلت تدریس زیاد در فرهنگ و دانشکدهء ادبیات اصفهان و خستگی فراوان و آلام روحی در اثر رفراندم کذائی ششم بهمن 1431 که با تمام مخالفتها و تظاهراتی که در شهرهای مختلف مخصوصا مراکز مذهبی صورت گرفت،و رفراندم بوسیلهء حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه و علمای اعلام مطرود و مردود گردید؛ و معذلک با فشار و جو اختناق و با تغییر اسم رفراندم به(تصویب ملی)انجام پذیرفت و در این رابطه بسیاری دستگیری شدند،و رنجهای دیگری که این مقال را مجال گفتار آنها نیست،به اتفاق پدرم مرحوم مغفور حجة الاسلام و المسلمین حاج سید محمد صادق کتابی قدس سره الشریف متوفای 9531/01/9 و مدفون در مشهد مقدس که براستی حقیقتی از زهد و تقوی و ایمان بود،و همچنین مادرم و برادر و خواهر و همسر و فرزندانم،چند روزی قبل از تحویل سال 2431 به قم عزیمت کردیم،و خانهای در خیابان جنوبی حرم مطهر گرفتیم که مثل سالهای قبل هم زیارت باشد و هم تفنن و گردش.
صبح روز دوم فروردین 2431 که مصادف با 52 شوال 2831 هجری قمری و وفات حضرت صادق علیه السلام بود،بخوبی دیده میشد که ماشینهای شرکت واحد پیوسته وارد قم میشوند و مسافرین خود را در لباسهای مختلف مثل کارگر و دهقان و امثال آن پیاده میکنند و بنظر میرسید که کثرت جمعیت مسافرین و نبودن به اندازهء کافی اتوبوس موجب این کیفیت شده است،و اینها زائرینی هستند که برای زیارت بقم میآیند غافل از آنکه مسافران آن جلادانی هستند که بمنظور افساد و ریختن خون مردم بیگناه و مجروح و مضروب کردن آزادگان و مبارزان راه حق،به قم میآیند."