خلاصه ماشینی:
پس میتوان پیشبینیکرد که نوشتۀ حاضر کشکولی از اطلاعات پراکنده وجسته گریخته است که از هیچ جا سر در نمیآورد و شایدتنها نتیجۀ اخلاقی آن پرسشی از این قبیل باشد کهعلم بهتر است یا ثروت؟!به هر حال سر و کار ما با مقولهنه ملغمهای به نام هزار و یک شب است که در برخورد باآن نمیتوان لباس رسمی و زبان اتوکشیده و منطق شقو رق داشت به کار بردن زبانی این چنین برای ایننوشته که میخوانید از سر تفنن و بازی نیست،ممکناست در میان سخنان حتی تازهای هم بیاید امابیگمان این حرف رونویسی ناشیانهای از حرفهایبارت و لاوازیه است که نویسنده از زور حواسپرتینام هیچ یک از آنها را در منابع نیاورده است.
منابع دادهشده در پانوشت نیز به این معنی نیست که نویسنده آنهارا خوانده یا اگر خوانده،فهمیده است و تنها به دلیل رسمرایج مقالهنویسی داده میشود.
این منطق درافسانههای عامیانه و مجموعۀ داستانی هزار و یکشب که به تقلید از این افسانهها آفریده شده است[نهآنکه بنا به برداشت خاورشناسان تنها جمعآوری شدهباشد]اعجاز میکند.
اروتیسم،اگزوتیسم،گروتسک،پیکارسک واصطلاحات ادبی دیگر بهترین نمونههای خود را در ایناثر پیدا میکنند و افسانههای کانتربری و دکامرونروایتهای دست دومی است که تحت تأثیرالف خرافهو شبهای عربی پدید آمدهاند که در آن هنگام از طریقنقل نقالان از اسپانیا به ایتالیا و شهرهای بزرگ اروپارسیده بود.
علاوه بر این لشکر اجنه وعفاریت که واثق آنها را در اختیار دارد،در عین حال کهیادآور حضور دیوها(در یکی دو داستان)در برابرهارون الرشید است،اما حقیقتا دست نقالان هزار ویک شب را از پشت بسته است.