چکیده:
از نظر آقای ملکیان، مطالعهی تاریخ هر علمی برای فهم بهتر آن علمضروری است و این ضرورت، در فلسفه، فزونی مییابد. به گفتهی ایشان مانیازمند نهضت ترجمهایم و برای ما زمان تالیف فرا نرسیده است. فلسفه، به دلیللزوم آزادیاش، نمیتواند متصف به اوصاف اسلامی، یهودی، مسیحی و... شود؛ بههمین دلیل، آنچه به نام فلسفهی اسلامی شناخته شده است، در واقع، الاهیات است.البته باید پذیرفت که مواضع فلسفی، دینی و هنری ما به سنخ روانی ما وابسته است.
خلاصه ماشینی:
قیصری: آیا فلسفه، در مقام تعریف و انتزاع، با آنچه در مقام واقع و تحقق رخ داده، تعارض وتباینی دارد؟ به عبارت دیگر، آیا در مقام تحقق، فلسفه سیر استکمالی و رو به پیش داشته است؟ ملکیان: جواب گفتن به این سؤال نیز برای من دشوار است؛ ولی دو، سه نکته دربارهی آنبه نظر میآید: نکتهی اول این است که شما در علوم تجربی ـ اعم از علوم تجربی طبیعی، مانندشیمی، فیزیک و زیستشناسی، و علوم تجربی انسانی مثل روانشناسی، جامعهشناسی واقتصاد ـ واقعا پیشرفتی را احساس میکنید و بنابراین، میتوان گفت که سیر این علوم،استکمالی و به تعبیر شما تکاملی است.
اما وقتی به موضوعات و مسائلی میرسند که دین و مذهب دربارهی آنها اظهار نظری کرده، دلیلی را که نتیجهاش موافق نظر دین و مذهباست، اگر چه خود دلیل بسیار ضعیف باشد، به سرعت و سهولت میپذیرند؛ مثلا یکی ازدلایل خلود نفس این است که انسان بعد از مرگ خیلی از مردگان، آنان را در خواب میبیند ومرده در خواب میگوید که وصیتنامهی من بین صفحات فلان کتاب در ردیف چندم فلانقفسه است و وصیتنامه همانجا پیدا میشود.
آیا واقعا این دلیل اثبات مدعا میکند؟ میدانید معنای این سخن چیست؟ اگر بخواهیم این سخن را به صورت معادلهای ریاضیبیان کنیم این طور میشود که تصویری که در خواب به نظر x میآید و به عقیدهی خود xشبیهترین تصویر به تصویر y است، مساوی است با خود y !این معادله را چه عاقلی میتواندبپذیرد؟ نمیتوان قبول کرد که یک فیلسوف، که در بخش امور عامه و متافیزیک آن تیزبینیهاو ژرف نگریها را دارد، چنین دلیلی را برای خلود نفس بپذیرد.