چکیده:
در دوران معاصر، در برخورد با سنتهای فرهنگی سه گرایش در میانایرانیان شایع بوده است: 1. گرایش سنتگرایانه؛ 2. گرایش شبهتجددخواهانه و3. گرایش تجددخواهانه. گرایش اخیر با استفاده از اصل «میراثبردن انتقادی» بهخلق فرهنگ نو چشم دوخته است. در شرایط امروزی تنها تاکید بر آن دسته سنتهایفرهنگی مجاز است که بتوانند با فرآیند همگرایی فرهنگی جهانی سازگار شوند.
خلاصه ماشینی:
با پیش گرفتن این معیار، از یکسو، انتقاد از سنن فرهنگ بومی یا ملی باعث میشود مطمئن شویم آنچه شایستهی میراثبردن است، یعنی در جریان تحول و پیشرفت و توسعه فرهنگی هنوز مؤثر است، حفظمیشود و، از سوی دیگر، با تأکید بر میراث بردن، پیوستگی جریان انتقاد را حفظ کرده و ازجدا شدن انتقاد از شرایط موجود اجتماعی جلوگیری میکند.
اما میراث بردن انتقادی برای انضمامیت یافتن چه مضمون و محتوایی را باید بپذیرد وشرط تحقق آن چیست؟ در این جا فقط به مضمون و محتوای عمده و شرط اصلی تحققپرداخته میشود: محتوا و مضمون این هنجار، خلق فرهنگ نو است؛ شرط تحقق آن نیزتعامل و گفتوگو با فرهنگهای دیگر میباشد.
ازاین رو، امروزه تلاش برای استقرار فرهنگ تجددخواهانه به معنای تشریک مساعی در روندجهانی سنجش اثرهای مثبت و منفی تجددخواهی، از طریق بازتولید این فرهنگ در ایران، میباشد؛ یعنی از طریق بومی کردن فرهنگ تجددخواهی به تقویت جهانی شدن این فرهنگکمک کرده و از طریق گفتوگو و با شناخت هر چه بیشتر فرهنگهای دیگر و سنجش خوداز منظر فرهنگ همگرایی جهانی، خلق فرهنگ نوین بومی و ملی را برای خود ممکن میداریم.
اما در شرایط امروز، تنها تأکید بر آن دسته سنتهای فرهنگی و تلاشبرای بازتولید آنها در خلق فرهنگ نو مؤثر است که آن دسته سنتها بتوانند با روند همگراییفرهنگی جهانی سازگار شوند.
عبارت زیر ما را از شرح بیشتر بینیاز میکند: «در شرایط امروزی تنها تأکید برآن دسته سنتهای فرهنگی و تلاش برای بازتولید آنها در خلق فرهنگ نو مؤثر است که آندسته از سنتها بتوانند با روند همگرایی فرهنگی جهانی سازگار شود.