چکیده:
در این مقاله به بهانهی سند مهمی که ده سال پیش روزنامه نیویورکتایمز منتشر ساخت، به ماهیت دولت آمریکا و دموکراسیهای غربی پرداخته شدهاست. اقدامات آمریکا که خود از بنیانگذاران سازمان ملل متحد است و در دهههایاخیر، از آن به عنوان ابزار مفیدی برای اجرا کردن اهدافش سود جسته است، اکنونبا ابتداییترین موازین حقوق بینالملل و حقوق بشر مغایر است. در یک«دموکراسی»، که سانسور رسمی وجود ندارد، این کار به عهدهی رسانههای جمعی،دانشگاهها، مدارس و مخازن فکری است.
خلاصه ماشینی:
اما آنچه از همه مهمتر است، این است که این سند به طور مشخص بیان میکند که نظمنوین جهانی را باید آمریکا تعیین کند و این کشور باید چنان موقعیتی پیدا کند که در صورتعدم اتحاد با دیگر کشورها بتواند مستقلا وارد عمل شود.
به سخن دیگر، هرچند آمریکا، بعداز جنگ جهانی دوم، از بنیانگذاران سازمان ملل متحد بود و در چند دههی اول، به دلیلتسلط کامل بر آن، به عنوان ابزاری مفید برای محقق کردن برنامههایش علیه «خطر کمونیسم»از آن استفاده میکرد؛ اما اکنون که اقدامات این کشور در سطح جهان مغایر با ابتداییترینموازین حقوق بینالملل و حقوق بشر است، دیگر خود را ملزم به تن دادن به این نهاد بینالمللی و قطع نامههای آن نمیبیند و یک طرفه دست به جنگ و اقدامات دیگر میزند.
آمریکا نه تنها در طول دهههای گذشته ـ به همراه اسرائیل ـبزرگترین ناقض قراردادهای بینالمللی و میثاقهای جهانی در مورد حقوق بشر بوده است،بلکه گرایش این کشور به نادیده گرفتن این قوانین دائم در حال تشدید بوده است؛ تا جایی کهاز هنگام ورود جورج بوش دوم به کاخ سفید دولت آمریکا حتی پیمانهای دوجانبه و چندجانبهی خود با دیگر کشورها را نیز با بیشرمی کمنظیری زیرپا گذاشته است.
هنگامی که سند پنتاگون یکی از اهداف استراتژی نظامی آمریکا را «محدود ساختنخشونت» میداند، بیتردید منظور از آن، آرامش قبرستانی و زیر سیطرهی مطلق نظامیآمریکا است؛ چرا که آمریکا در تمام طول تاریخ، خود خشنترین کشوری بوده است کهتاریخ به یاد دارد.