چکیده:
شهرسازی جدید جهان(برنامهریزی و طراحی شهری)در اوایل قرن بیستم در سایه حمایت و اقتدار دولتها و با اهداف ساماندهی توسعه کالبدی شهرها بهوجود آمد واز نظر اجرایی و عملی نیز،بیشتر از علوم فنی و مهندسی تأثیر پذیرفت.نتیجه اینکه،در قسمت اعظم سالهای قرن بیستم،شهرسازی بیش از پیش زیر سلطه نظریهها و رویههای دیوانسالاری و فنسالاری قرار گرفت.اما در چند دهه آخر قرن بیستم،بهدنبال وقوع تحو لات وسیع و شگرف فلسفی و سیاسی و اجتماعی در جامعه غربی،دانش شهرسازی ضرورتا به سمت اهداف کیفی و اجتماعی توسعه و رویههای دموکراتیک و مشارکتی رویآورده است.بر ایناساس در این مقاله سعی شده است که تصویری موجز ولی مدون از مبانی و رویههای شهرسازی دموکراتیک و چشماندازهای آینده آن ترسیم گردد.
خلاصه ماشینی:
"بخش ویژه مشارکت شهری بهسوی شهرسازی دموکراتیک* جواد مهدیزاده کارشناس ارشد علوم اجتماعی و پژوهشگر برنامهریزی شهری چکیده شهرسازی جدید جهان(برنامهریزی و طراحی شهری)در اوایل قرن بیستم در سایه حمایت و اقتدار دولتها و با اهداف ساماندهی توسعه کالبدی شهرها بهوجود آمد واز نظر اجرایی و عملی نیز،بیشتر از علوم فنی و مهندسی تأثیر پذیرفت.
در میان انبوه مباحثات مختلف و نظریات تند و متضادی که در چند دهه اخیر مطرح شدهاند،میتوان سه پیشنهاد اساسی را تشخیص دارد-که به شیوهای معتدلتر و واقعبینانهتر،سمت و سوی حرکت به طرف برنامهریزی دموکراتیک را نشان میدهند: الف-شهرسازی بیش از هر چیز با محیط انسان ساخت سروکار دارد که ضرورتا تحت تأثیر وسیع عوامل سیاسی،اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی است و بنابراین نمیتوان وظایف آن را صرفا به ساماندهی و ساختن کالبد شهرها محدود کرد.
ب-برنامهریزان و طراحان شهری نوعی میانجی میان دولت،اقتصاد و طبقات اجتماعی محسوب میشوند و بنابراین نمیتوانند در فرایند توسعه و عمران بیطرف باشند؛و از این نظر بازسازی و توسعه نقش برنامهریزی،به عنوان نیروی مورد قبول جامعه،این است که تقویت دموکراسی را به عنوان مهمترین پیشنیاز برنامهریزی بپذیرد.
از جمله مهمترین این تأثیرها میتوان به موارد زیر اشاره کرد: *ایجاد علاقه و اعتماد در مردم برای توسعه و پیشرفت *تقویت همبستگی اجتماعی و روحیه همکاری و همدلی *استفاده بهینه از منابع و امکانات عمومی و خصوصی *کاهش دیوانسالاری و تمرکزگرایی 3-3-برنامهریزی و طراحی شهری در مقیاس خرد یکی از گرایشهای شهرسازی مدرن پرداختن به مقیاسهای کلان و کلیتگرایی بوده است که در نهایت به یکسانسازی الگوها و تأکید بر کارکردهای عمومی شهرها منجر شده و درنتیجه از پاسخگویی به تفاوتها و تنوع نیازهاو خرده فرهنگها در اجتماعات کوچک و محلی غافل مانده اتس."