خلاصه ماشینی:
"بحثهای آنان،تا این میزان،در میان برنامهریزان عدالتخواه(که در ادامه مطلب مورد بررسی قرار میگیرند)نیز دیده میشود و گرایشی در نظریه،و نه در عمل،وجود دارد که-به هزینه طبقه متوسط-از طبقه پایین پشتیبانی کنند.
برای مثال،آیا برنامهریزی باز توسعهء شهری باید فقط ساکنان فعلی محل را دربرگیرد یا برای ساکنان بالقوه آینده نیز فکری بکند؟آیا باید گروههای شغلی و سایر گروههایی را دربرگیرد که ممکن است ساکن محل نباشند ولی در فرصتهایی ناشی از احیاء سهم مهمی دارند؟آیا مقررات منطقهبندی و برنامههای خانهسازی باید در جهت تداوم بخشیدن به ویژگیهای موجود منطقه باشند یا اینکه به خواستههای کسانی که احتمالا بعدها میخواهند به آنجا نقل مکان کنند پاسخ دهند؟آیا این موضوع،هنگامی که ساکنان بیرون از منطقه جزو اقشار کمدرآمد مترصدورود به منطقه مرفهاند،متفاوت از زمانی است که آنان از خانوارهای پردرآمدیاند که منطقه کمدرآمد را رونق میبخشند؟ برنامهریزان دموکراتیک باید با مسئله تعارض منافع دستوپنجه نرم کنند و مشروعیت نمایندگان مشتریان مختلف را مورد قضاوت قرار دهند.
اما آنان به جای آ?که قصد داشته باشند به روزهای پیش از صنعتی شدن بازگردند-که ناممکن است-میخواهند قدرت فنآوری را مهار کنند تا جامعه جدیدی بیافرینند و از این طریق وضعیت طبقات پایین و تهدید آنها نسبت به نظم اجتماعی را بهبود بخشند.
بدین ترتیب جهت کلی که جامعه باید بدان سمت رود،یا شیوهای که منافع سیاسی قرار است توزیع شود هرگز به صراحت تعیین نمیگردد،بلکه نتیجه تصمیمات فراوانی است که برخی از آنها را ممکن است خود حکومت بگیرد."