چکیده:
و حکمرانی شهری انجامیده است. اهمیت اقدام جمعی موجب پدید آمدن چارچوب جدیدی برای عمل بخش عمومی شده است. اینروزها همه از مشارکت فعال شهروندان،به عنوان عنصری محوری در تحقق دموکراسی و در امر توسعه پایدار،سخن میگویند.اما مفهوم این مشارکت چیست؟آیا مشارکت شهروندی تنها از یک الگو پیروی میکند و در یک سطح به وقوع میپیوندد؟تشخیص و انتخاب سطح مناسب برای مشارکت شهروندان در حکمرانی شهری چه نقشی در تقویت فرهنگ مدنی دارد؟ در این مقاله،نگارنده سعی دارد تا با استفاده از مدلهای مختلف مشارکت شهروندی از زمان ارنشتاین تا جدیدترین مدلهای ارائه شده به وسیله صاحبنظران دیگر،به پرسشهای مذکور پاسخ گوید.از سوی دیگر،مفهوم مقتدرسازی شهروندان نیز از دیدگاههای مختلف به بحث نهاده میشود و در پایان ارتباط بین سطوح مختلف مشارکت شهروندی و مقتدرسازی شهروندان با وظایف حکمرانی شهری مطلوب و مدیریت شهری مؤثر مورد بررسی قرار میگیرد. اهمیت حفظ تعادل میان نیازهای اجتماعی،اقتصادی و محیطی حال و آینده از طریق توسعه انسانی پایدار، تغییر الگو و سرمشق را در مدیریت شهری و ارائه خدمات آن پدیدآورده است.این دگرگونی با ورود مفاهیمی چون مشارکت شهروندی و مقتدر سازی حکمرانی شهر رخ داده است. در این مقاله نویسنده تلاش دارد مفهوم مقتدرسازی شهروندان را از دیدگاههای گوناگون به بحث نهد و در پایان وابستگی سطوح مختلف مشارکت و مقتدرسازی را با وظایف حکمرانی و مدیریت شهری مطلوب و مؤثر مورد بررسی قرار دهد.هدف کلی مقاله معرفی این مفاهیم است. مشاوره و کسب نظر شهروندان،درصورتیکه واقعی باشد،سودمند است.مخالفان نظارت شهروندی،چنین نظارتی را سد راه ارائه خدمات عمومی میدانند. مشارکت عمومی همواره،امری مطلوب به شمار میآید،اما ایجاد آن در سطح وسیع کار سادهای نیست و برنامهریزان در عمل برای جلب مشارکت شهروندان با مشکل روبرویند.مشارکت گونههای مختلف دارد،که برخی از آنها عبارتند از:مشارکت از طریق مشاوره و در خواست پاسخ به پرسشها از سوی اجتماعات،و مشارکت به دلیلانگیزههای مادی که در آن اجتماع منابعی مانند نیروی کار پول و غذا را در برابر محرکهای مادی در اختیار میگذارند. تحرک خودجوش(اقدام جمعی)مشارکتی است که در آن افرادی از نهادهای دیگر برای تغییر سیستمها عمل میکنند.آنچه در مشارکت اهمیت دارد،داشتن ایدههای مشخص در گروه اجتماعی است که برای مشارکت مدنظر قرار میگیرد. از آنجا که مشارکت در چارچوب دموکراسی بحث میشود،دیدگاه نسبت به دموکراسی در نوع و میزان مشارکت مؤثر خواهد بود.دموکراسی مشارکتی ابزار رسیدن به نتیجه نیست بلکه خود بخشی از نتیجه به شمار میآید. حکمرانی شهری پیش شرطی برای توسعه پایدار است و حکومت محلی نقش ویژهای را در این حکمرانی بر عهده دارد.هنگامی این حکمرانی مطلوب خوانده میشود که دارای ویژگیهایی از این دست باشد: مؤثر بودن،مشارکتی و شفاف بودن،پاسخگو و عادلانه بودن،امکان اعمال مقررات قانونی. مفهوم مقتدرسازی در واقع رفع موانع به کارگیری قدرت و فراهم سازی زمینه مناسب برای نیرومند شدن شهروندان است.مقتدرسازی سه ویژگی عمده دارد:چند بعدی است،کنشی است،و نوعی فرایند است.اقتدار درجات گوناگونی دارد که عبارتند از فردی یا روانی، سازمانی،و اجتماعی. رفاه هر جامعه در گروه ایجاد اطمینان از این نکته است که همهء اعضای آن احساس کنند که در آن سهمی دارند و در واقع از جریان عادی جامعه کنار گذاشته نشدهاند.
خلاصه ماشینی:
"مشارکت به عنوان نوعی واسطه (Catalyst) در حرکت به سوی کسب اقتدار به کار میرود مقتدرسازی فرایندی است که از طریق آن افراد به اندازه کافی قدرت مییابند تا در رویدادها و فعالیت مؤسساتی که بر زندگی آنها اثر میگذارد مشارکت کنند نکته دیگری که لازم است در این بحث مورد توجه قرار گیرد،مقولهء فرهنگ شهری است.
آلموند (Almond) و وبرا (Vebra) براساس تحقیقی که در سال 3691 در 5 کشور مختلف جهان(انگلیس،امریکا،ایتالیا،آلمان و مکزیک)انجام دادند،رفتار سیاسی این ملل را در سه الگوی مختلف از نگرشها و ارزشهای توده مردم طبقهبندی گردند: محدود و کوتهبینانه (Parochial) ناآگاه و غیر فعال تبعی (Subject) آگاه ولی غیر فعال مشارکتجو (Participant) آگاه و فعال پیششرط موفقیت تمامی برنامههای مشارکتی،باور سیاستگذاران و برنامهریزان و مدیران شهری به تأثیر مشارکت شهروندان در حل مسائل و مشکلاتی است که بهبود کیفیت زندگی آنان در گرو یافتن راهحل و چارهای مناسب برای آنهاست آنها طرح کلی خود را چنین بیان میکنند:فرد مشارکت جواز جنبههای حکومتی و سیاسی نظام سیاسی آگاه است و در جریان امور نیز قرار دارد.
یک فرد در الگوی فرهنگ تبعی،در درجه اول چشم به حاصل کار حکومت مجری و دیوانسالاری نظام حاکم دارد و تابع آن است؛به عبارت دیگر،خود در این مشارکت فعال و سازندهای ندارد و فردی که رفتارش در الگوی محدود و کوته بینانه معرفی میشود،ترجیح می دهد اطلاع چندانی از نظام سیاسی حاکم و فعالیتهای آن نداشته باشد و در نتیجه ناآگاه و غیر فعال باقی میماند آلموند و وبرا-و پس از آنان نیز اینگلهارت (Inglehart) چنین بحث میکنند که اگر یک نظام سیاسی دموکراتیک نظامی است که در آن شهروند معمولی در تصمیمات سیاسی شرکت میکند،فرهنگ سیاسی دموکراتیک باید از اعتقادات،نگرشها،هنجارها و ادراکهایی تشکیل شود که حامی مشارکت باشند."