خلاصه ماشینی:
"اما اگر از این چارچوب فکری راهی به بیرون بجوییم و کوشش خود را معطوف کنیم به دستیابی به راهی دیگر برای تبیین و تعریف فرهنگ جهانی،در آن هنگام میتوان گفت که جدا از نظم کنونی که مبتنی بر حضور کشور-ملتها پایهریزی شده است،جریانها و روندهایی در مقیاس جهانی به وقوع میپیوندد که به ایجاد و تقویت عناصر مشترک فرهنگی در میان مردم جهان و فرهنگهای مختلف علاقهمند است.
به نظر ما یک فدرستون اکنون نیازمند ژرفیابی و بررسیهایی هستیم که به فرآیندهای تکوینی توجه داشته باشند؛فرآیندهایی که شامل شکلگیری تصویرهای فرهنگی و سنتها و همچنین فهم نزاعهای میان گروهی و وابستگیهایی میشوند که خود به ایجاد این نوع تقابلهای مفهومی میانجامند و مرجعی به شمار میروند برای درک و فهم فرهنگ در چارچوب و در درون کشور-ملت که سرانجام در جهان بازتاب پیدا میکند.
روبرتسون با هر دو نظر گیدنز موافقت دارد که میگوید دوران پس از جنگ جهانی اول دارای اهمیت است و هم این که تأکید میکند که گرچه در این دوره یک الگوی جنگی تهدیدکننده شکل گرفت،اما در همان حال الگوی جدیدی از صلح نیز در جهان مطرح گشت.
روبرتسون در برابر این دیدگاه گیدنز راجع به دولت مدرن میگوید باید میان اشاعهی انتظارات راجع به مشروعیت خارجی و نحوهی عمل دولت از یک سو،و تکامل هنجارهای تنظیمکنندهی روابط میان دولتها از سوی دیگر تمایز قائل شد؛گرچه این نکته را میپذیرد که موضوع قدرت و محدودیتهای دولت بهطور تجربی پیوند خورده است یا شکلگیری و ساختاربندی روابط میان دولتها که خود در عین حال محور مهمی از جریان جهانگیر شدن را تشکیل میدهد."