خلاصه ماشینی:
"خواهید پرسید انتشار نام دستاندرکاران نشریه و تعداد تیراژ چه ربطی به منش و اخلاق ژورنالیستی دارد؟این دو لازم و ملزوم همدیگرند،من خواننده باید بدانم با چه کسانی در ارتباطم،باید بدانم این ژورنالیستی که 4 صفحهء روزنامه را اشغال کرده است و به من تجزیه و تحلیلی از اوضاع جهان میدهد و مرا تحت نفوذ فکری خویش درمیآورد و در شکلگیری جهانبینی سیاسی من سهیم میشود کیست،چه دانشی دارد؟آیا به راستی به اوضاع و احوال (به تصویر صفحه مراجعه شود) طراحی از صورت ایرج هاشمیزاده سیاسی امریکا یا خاورمیانه آشنا است و در حوزهای که قلم میزنند تخصص دارد؟یا همچون بندباز ماهری با کلمات و جملات بازی میکند و در زیر پوشش رمانتیسم ادبی میوهای خام و اکثر مضر را به خورد من خواننده میدهد،بدون آنکه بدانم چه خوردهام.
راستی چرا در نشریات ما کار دستهجمعی و تخصصی شکل نمیگیرد؟،چرا هنوز در کشور ما هرکس فکر میکند که میتواند دربارهء هر مطلبی و در هر حوزهای صاحبنظر و عقیده باشد؟ چرا مطبوعات ما به انتشار تیراژ دست نمیزنند؟چرا هرچند بار به من خواننده اطلاع نمیدهند که تعداد خواننده و فروششان در چه سطحی است؟آیا از رقم فقیرانهء تیراژ خود احساس ناخوشایندی دارند؟ واقعیت نیز باید همین باشد،اما این شرمی است بیهوده،اگر قرار باشد کسی ناراحت باشد، جامعه و سیاست فرهنگی کشور است که در راه بالا بردن تیراژ کتب و نشریات قدمی برنمیدارد، مدارس و مسئولین مدارس ما گناهکارند که جوانان را به خواندن نشریات و کتب تشویق نمیکنند، البته اگر قرار باشد کسی احساس گناه کند!"