خلاصه ماشینی:
"در آن سال مجمعی فلسفی که بنیادگذار آن آقای محمد مهدی فولادوند بود،دکتر هشترودی را برای شرکت در برخی از جلسههایش دعوت کرد و متعاقب آن،آقای ضیاء الدین قهاری و آقای ناصر شریفی و مرا هم فرا خواند.
در کار علم،قاطع بود و در جلسههای بحث با صراحت اظهارنظر میکرد،چنانکه در یک مورد برای تنبیه آقای ضیاء الدین قهاری،او را که لجوجانه جدل میکرد«احمق»نامید و در مورد دیگر آقای حسین علی راشد را که بیمحابا به مقایسه اینشتاین با ملا صدرا پرداخته بود،در حضور خود او، «بیاطلاع»خواند و توضیحات او را بیپایه شمرد.
دکتر هشترودی صرفا استاد ریاضیات نبود،بلکه فیلسوف نیز بود و ضرورتا با اکثر علوم و هنرها آشنایی کافی داشت.
به آثار ارسطو رغبتی نداشت،رسالات (به تصویر صفحه مراجعه شود) سال 1328-از چپ:دکتر هشترودی-خانم شاکرام آقاجانیان-امیر حسین آریانپور-مهدی فولادوند و نصیر عصار افلاطون را صرفا دارای ارزش ادبی میدانست،و کانت و هگل را چراغهایی خاموش میدید.
روزی آقای احمد علی مورخ الدوله سپهر که درباره انقلاب مشروطیت کتاب مینوشت،نزد دکتر هشترودی مدعی شد که برخلاف تقیزاده و بسیاری دیگر از تاریخپردازان،حوادث را مطابق تخیلات یا توقعات خود نمینویسد،بلکه کار او مبتنی بر دیدهها و شنیدههای عینی خود اوست.
دکتر هشترودی پرسید:چطور میخواهید مطمئن شوید که چشم و گوش و حافظه و عواطف آن «دیگران»در آنچه به نام«سند»به جا گذاشتهاند،تصرف نکرده باشند؟ سپهر معترضانه گفت:در این صورت باید با تاریخنویسی وداع کرد!
ناگفته نماند که دکتر هشترودی کتابهای علوم اجتماعی و به ویژه،کتابهای تاریخی را در گنجه مخصوصی که«جنگ المهملات»مینامید،نگه میداشت و گاه به گاه برخی از آنها را بیرون میکشید و برای تفریح خاطر،با تحلیل بعضی از مطالب آنها،خیالبافیها یا غرضورزیهای صاحبان کتابها را برملا میکرد."