خلاصه ماشینی:
"1-گویا ناقد محترم، آقای بهرامپور، به عبارت این بخش از مقاله اینجانب، تأمل کافی نکرده و گرنه چنانکه در مقاله آمده است، بنده هم متوجه این نکته بودهام که آشناییزدایی همان خلاف آمد عادت است و توجه کردهام که اهل ادب عناوین مختلفی را برای بیان موضوع واحد در شعر حافظ-یعنی تضاد و تقابل-به کار بردهاند و ممکن است یکی به آن، آشنایی زدایی یا خلاف آمد عادت بگوید و دیگری هنجار گریزی یا انحراف از نرم.
مقلد نداشته و ندارد؟!در مورد نکته دیگر ناقد محترم در این بند باید بگویم، نه صاحب این قلم و نه هیچ کس دیگری نمیتواند حقانیت شعر کلاسیک را-چنانکه به بنده نسبت داده شده-زیر سؤال ببرد و چنانکه در مقاله مکرر کردهام، خود و دیگران را از این امر ناصواب بر حذر داشتهام؛اما دوست محترم!در خصوص آنچه در اطراف این مطلب نوشتهام، شما قبول ندارید که چندین قرن شعر کلاسیک ما، به فراخور طول زمان، از تنوع موضوعات«اساسی»برخوردار نیست و مثلا عنصری و فردوسی و نظامی و سعدی و مولوی و حافظ و...
7-تعبیر«معنی کردن»بنا به حرفه معلمی و مصطلح بودن میان دانشآموزان و دانشجویان و دبیران آورده شده است، و گرنه مقصود همان است که گفتهام و شما هم آن گفته را تأیید کردهاید، اما در مورد نکته دیگر که آوردهاید:برخی نویسندگان و«گویا نویسنده مقاله نیز» -یعنی بنده-به غلط میگوییم یا معتقدیم که«شعر کلاسیک را باید معنی کرد و شعر نو را باید تفسیر و تحلیل کرد»، از جانب خودم میگویم، کی و کجا گفتهام؟از کجای نوشته من چنین استنباط کردهاید؟!حاشا و کلا!"