نویسنده: شهسواری، محمد حسن؛
دي و بهمن 1383 - شماره 87 و 88 (4 صفحه - از 160 تا 163)

"این ویژگی(نمایش برای نخبگان)بر روی مضامین درام نیز تاثیر گذاشته است و این گونه داستان گویی را به سمت مضامینی فرد گرایانه و چالشهای فرد با درون خود سوق داده است. به همین واسطه است که مثلا ما در دن کیشوت، تریستدام شندی و ژاک قضا و قدری کمابیش با ساختار اپیک که مملو از خرده داستانها و گریزهای مداوم از خط اصلی داستان است، رو به رو هستیم اما در دههها و سده بعد و در رمانهای نویسندگانی مانند فلوبر، هنری جیمز و دیگران چنین گریزهایی دیده نمیشود و کمابیش قواعد درام است که همهگیر میشود. به همین سبب است که نویسندگان پست مدرنیسم یکی از اهداف خود را آزاد کردن رمان از چهار چوبهای عقلانی و آهنین درام و سوق دادن آن به سرچشمههای اصلی میدانند. این ویژگی چیزی بود که عموم داستان نویسان آمریکایی از شروود آندرسن گرفته تا خود همینگوی و کارور و دیگران آن را رعایت میکردند و سلینجر نیز در داستانهای کوتاهش این ویژگی را به کار برده است. همین طور رمان فرانی و زویی دارای مقدمه است که این امر در رمان مدرنیستی کاری لغو و بیهوده تلقی میشود و ما این کار را مثلا در رمان تام جونز اثر هنری فیلدینگ میبینیم که اثری است مربوط به قرن هجدهم که رمان هنوز تحت تاثیر ساختار اپیک بود. به اعتقاد بنده نخبه گرایی رمان و داستان کوتاه برگشت پذیر نیست و این هنری نمیتواند مانند گذشته مخاطب عام را به خود جذب کند."
- دریافت فایل ارجاع :
(پژوهیار,
,
,
)