چکیده:
پیروی از آن ادیان توسط نازلکنندهء آن ممنوع نشود.اساسا دعوت قرآن کریم1و اسلام از پیروان ادیان دیگر به منزلهء ممنوعیت پیروزی از دین سابق است.پس چطور ممکن است یک انسان مومن بهخدا،دعوت خدا به دین جدید را نپذیرد و خودرا مومن بداند. بنابراین مجاز شمردن پیروی از ادیان مختلف(هرچند با منشأ الاهی)علاوه بر این که منجر به پلورالیسم(تکثرگرایی)میشود با بسیاری از آیات قرآن در تضاد است. رفت از این بیراهه را بازگشت به سنت از طریق نقد مبانی تجدد غربی میداند.به همین جهت بیشترین توجه خود را به ابعاد زیانبار مدرنیته معطوف کرده و درصدد حل بحران است. او با طرح اصول مشترک ادیان به عنوان حکمت خالده یا جاویدان خرد،درصدد نشان دادن مشترکات پیروان ادیان مختلف و اتحاد آنان در برابر تمدن و تجدد انسان محور غرب است تا انگیزههای خشونتهای شدید و جنگهای خونین را از بین ببرد.در واقع او با این کار هم در مقابل مدرنیته و هم در مقابل بنیادگرایی جبهه گرفته است.از طرفی تجدد غرب را نقد میکند چون مفاسد زیادی دارد و انسان محور است.از طرف دیگر احترام به ادیان الاهی دیگر میگذارد و آنها را صمیمانه به زندگی مسالمتآمیز با تأکید بر مبنا و منشأ الاهی مشترک ادیان راهنمایی میکند و این مخالفت با بنیادگرایی است که فقط خود را حق میدانند و اهل نجات و دیگر ادیان و مکاتب را باطل. 6.منتقدین سنتگرایی معتقدند،سنتگرایان با تکیه بر اصول مشترک ادیان بهویژه ریشهء الاهی آنها ایدوئولوژی را عموما به عنوان محصول مدرنیته محکوم میکنند،ولی این محکومیت به قدری عام و فراگیر است که بهطور ضمنی خود سنتگرایی را نیز در بر میگیرد؛زیرا سنتگرایی خود یک ایدئولژی است که در دنیای مدرن به وجود آمده است. 7.آقای نصر در توضیح تفاوت معنای آزادی در سنتگرایی و تجدد میگوید: سنتگرایان آزادی را آزادی انسان از نفس اماره و هواهاینفسانی میداند درحالیکه تجدد آزادی را آزادی نفس انسان در رسیدن به همهء خواستههایش میداند. اما در عمل نتیجه هر دو یکی است،زیرا سنتگرایان معتقدند هرکس میتواند به هر دین و آیینی معتقد باشد.اهمیتی ندارد کدام راه و رسم را تبعیت کنیم،زیرا همهء آنها از طرف خدای متعال است.گرچه قلمرو ادیان را تنها ادیانی میدانند که منشأ الاهی دارد،ولی نتیجه آن است که مهم نیست کدام دین درست میگوید،زیرا از نظر آنها همهء ادیان درست میگویند هر دینی را که مطابق با خواستههایت بود بپذیر و طبق آن عمل کن و در عمل منجر به این میشود که انسان به پیروی از نفس خود دین را انتخاب میکند و به عبارتی دین انسان تابع خواستهء نفسانی اوست نه خواستهء نفسانی او تابع دین. در نتیجه باید دید منظور سنتگرایان از اصول مشترک ادیان چیست؟اگر منظورشان ترکیبی از ادیان الاهی مختلف است که با همه سازگار باشد که بطلانش واضح است و البته خودشان نیز چنین نظری ندارند.اما اگر منظورشان این است که منشأ همهء آنها خداست و ادیان تبلورهای مختلف پیام الاهی هستند صحیح است،ولی در همین جا اگر معتقد باشند آموزههایی که امروز مورد قبول ادیان و سنتهای دینی عمده هستند همه را خداوند مجاز دانسته اعتقاد خطایی است بنابراین گرچه ادیان عموما از یک منشأ الاهی است،ولی این به معنی یکی بودن آنها نیست و لازمهء الاهی بودن ادیان گذشته این نیست که بعدها نکته توجه داشت که اقبال ب عرفانی اگرچه از جهتی به خاطر ای است که عرفان قله سنت و جذابترین بخش آن است،ولی از جهتی خلأ معنویت در دنیای امروز غرب باعث شده این غریقهای جهان مادیت به هرامر معنوی و متافیزیکی از عرفان اصیل و حیانی اسلامی گرفته تا مکاتب عرفانی بشری و صوفیانه متشبث شده و نیازهای روحی و معنوی خود را برطرف کنند.حتی توجه به ورزشهای روحی و یوگا و مانند آن رونق یافته و شدت گرفته است.به نوعی همین فضای حاکم زمینه را برای برتری فکری سنتگرایان و پذیرش عمومی انتقادات آنها برتجدد غربی که قرنهاست تمام توجه خود را به علوم مادی و طبیعی صرف کرده و مادیت و عینیت را اصل قرار داده،فراهم ساخته است. توجه زیاد به عرفان نباید موجب غفلت از شریعت و احکام ظاهری باشد.این غفلت گرچه از سوی برخی سنتگرایان علامه رفیعی قزوینی رحمه الله و علامه طباطبایی رحمه الله به این نکته واقف بوده و اصولا عرفانی که شریعت را نفی کند مردود میداند و عرفان را در خارج از قلمرو شریعت معتبر نمیداند. 2.در نظر آقای نصر اصلیترین اصل سنتتگرایی خدا محوری و بنیان تجدد غرب بر انسان محوری یا اومانسیم است.او وقتی از طرد تجدد و مدرنیته حرف میزند،به معنی مخالفت با علم و تکنولوژی و فناوری نیست؛مبانی نظری آن را به چالش میکشد. 3.آقای نصر بین عرفان اسلامی و عرفانهای دیگر تفاوت ماهوی قائل است و معتقدند عرفان اسلامی بشر را در درون جامعه قرار میدهد،انسان از دنیا فرار نمیکند بلکه خدا را در درون خود دارد و همین عرفان است که هم به نیازهای مادی و اجتماعی و هم نیازهای معنوی انسان توجه میکند.برخلاف عرفانهای رایج که انسان از دنیا فرار میکند و از اجتماع دور میشود،به نظر میرسد بیان صحیح او از عرفان اسلامی در سطح جهانی میتواند تصویر مثبتی از اسلام و عرفان اسلامی به غیر مسلمانان ارائه کند. 4.از نظر آقای نصر تجدد،چه در حوزهء سیاست و چه در دنیای اقتصاد،با تشنج و عدم ثبات همراه است.اما تا قبل از دورهء مدرن،جهان اقتصاد یا سیاست دچار عدم ثبات نبود. درست در همین جاست که منتقدین سنتگرایی معتقدند او مفاسد مدرنیته را با تصویری خیالی از جوامع سنتی گذاشته مقایسه میکند.بنابراین قضاوت درستی نمیکند. 5.آقای نصر هم با اسلام،فلسفه و کلام اسلامی آشناست و هم غرب مدرن و مبانی تجدد در آن را به خوبی میشناسد.او میبیند که مدرنیته با دورشدن از خدا و آموزههای وحیاتی و بیتوجهی به«حقیقت»و از طرف دیگر با پرداختن تنها به علوم طبیعی و تجربی راهش کجشده و علاوه بر به خطر انداختن ثبات و امنیت اقتصادی و سیاسی در سطح جهان،علم و تکنولوژی پیشرفته را در مسیر نادرستی پیش میبرد.بنابراین تنها راهبرون 1.آقای نصر معتقدند که برای مردم غرب یا متأثر از غرب،تنها راهبازگشت به حقیقت راه عرفانی است و اکثر تحصیل کردهها از طریق عرفان به اسلام مشرف شدهاند.باید به این آقای سید حسین نصر در این گفتوگو به تبیین سنتگرایی و شاخصها و ویژگیهای آن اشاره نموده و سعی میکند تا قلمرو آن را با ایجاد مرزهای مشخص،از بنیادگرایی اسلامی جدا کند.او با تأکید بر عرفان میخواهد تصویر صحیح و جذابی از اسلام در اختیار غرب قرار دهد.در بخش دیگر ضمن تبیین بنیان تمدن غرب که اصلیترین آنها انسان محوری است،به نقد آن پرداخته و معتقد است تجدد و بنیادگرایی دو روی یک سکه هستند و سنتگرایی با هر دو مخالف است و هر دو را نقد میکند.
خلاصه ماشینی:
"اولا نحوهء برخورد عرفان و معنویت با پدیدههای نوظهور در جهان اسلام نظیر بنیادگرایی چیست؟و ثانیا آن تعادل آیا میتواند در متعادل کردن فضای رادیکال جهان اسلام نسبت به غرب موثر واقع شود؟ *منظور من از اعتدال در عرفان اسلامی این است که برخلاف عرفان در سایر ادیان که مبتنی برگریز از دنیا و رهبانیت و جدایی کامل از حیات اجتماعی انسان است،عرفان اسلامی بشر را در درون جامعه قرار میدهد.
*برخی روشن فکران دینی ادعا میکنند که الگوی آنها به واقعیت نزدیکتر است و میتواند به نیازهای انسان مسلمان امروز و جوامع اسلامی پاسخ دهد و کار سنتگرایان را بیفایده میدانند نظر شما چیست؟ *آنچه مهم است حقیقت به معنای دینی،عرفانی و فلسفی است،به نظر من باید تقسیمبندیهایی مثل بنیادگرا یا اصلاحگرا را با تأمل بیشتر به کار برد،چون شامل طیف وسیعی میشود.
3. آقای نصر بین عرفان اسلامی و عرفانهای دیگر تفاوت ماهوی قائل است و معتقدند عرفان اسلامی بشر را در درون جامعه قرار میدهد،انسان از دنیا فرار نمیکند بلکه خدا را در درون خود دارد و همین عرفان است که هم به نیازهای مادی و اجتماعی و هم نیازهای معنوی انسان توجه میکند.
گرچه قلمرو ادیان را تنها ادیانی میدانند که منشأ الاهی دارد،ولی نتیجه آن است که مهم نیست کدام دین درست میگوید،زیرا از نظر آنها همهء ادیان درست میگویند هر دینی را که مطابق با خواستههایت بود بپذیر و طبق آن عمل کن و در عمل منجر به این میشود که انسان به پیروی از نفس خود دین را انتخاب میکند و به عبارتی دین انسان تابع خواستهء نفسانی اوست نه خواستهء نفسانی او تابع دین."