چکیده:
تعاریف متعددی از قضایای (یا احکام) تحلیلی در فلسفه غرب شده است. تعریف لایبنیتز، هیوم، کانت، آیر، میل، فرگه و کواین از جمله مهم ترین تعاریف قضایای تحلیلی در فلسفه غرب است. این تعاریف به لحاظ مصداق در سه دسته اخص، خاص و اعم قرار می گیرند. برای دست یابی به تعریف صحیح، باید دید کدام تعریف با اهداف و مبانی این تقسیم سازگارتر است. در این مقاله، پس از تعیین اهداف و مبانی فیلسوفان غرب در این تقسیم، نشان داده شده است که هیچ یک از تعاریف فلسفه غرب با مبانی فلسفی آنها و با اهداف موردنظرشان سازگار نیست؛ زیرا مهم ترین هدف این تقسیم تفکیک حقایق عقل از حقایق واقع یا تفکیک حقایق اولیه عقل از حقایق مشتقه عقل است که این هدف نسبت به قضایای حملی و شرطی از یک سو، و قضایای سالبه و موجبه از سوی دیگر، و قضایای صادق و کاذب و... یکسان است. اما هیچ کدام از تعاریف نمی تواند همه انواع قضایا را دربر گیرد. به علاوه، هر یک از تعاریف ارائه شده از فلاسفه غرب، دارای نارسایی ها و ضعف های دیگری است. از این رو، تعریف دیگری به عنوان تعریف مختار مؤلف ارائه شده است که به نظر می رسد هیچ یک از نارسایی های مذکور را ندارد. تعریف مختار اخص از تعریف اعم و اعم از تعریف خاص است، از این رو، مجموع تعاریف قضایای تحلیلی در چهار دسته اخص، خاص، عام و اعم قرار می گیرند
خلاصه ماشینی:
"تفاوت تعاریف کانت عباراتی که از کانت نقل شد، نشان میدهند که او در هنگام ذکر ویژگی اول و دوم، کاملا در مقام ارائه تعریفی جامع و مانع بوده است، اما نسبت به ویژگی سوم، از مطلب دومی که از وی نقل شد، یعنی اینکه «هر گزارهای که برای فهم صدق آن به چیزی بیش از رعایت اصل "امتناع تناقض" نیازی نباشد، تحلیلی است»، میتوان به دست آورد که با این قید، یعنی قید «عدم نیاز به بیش از اصل عدم تناقض» ویژگی ارتکاب تناقض، مطابق نظر کانت، در صورت نفی گزارههای تحلیلی، به عنوان تعریف یا معیار جامع و مانع به کار رفته است.
اما به نظر میرسد هیچیک از سه معنای مزبور با اصول پذیرفته شده و اهداف مطلوب و متناسب با تقسیم و هدفی که انتخاب کردیم، سازگاری کامل ندارد؛ زیرا قضایایی وجود دارند که صدق یا کذبشان از طریق ارتباط خاص معنایی موضوع و محمول به دست میآیند؛ اما محمول آنها نه عین موضوع است، نه مندرج در آن و نه از لوازم بین و نه از لوازم غیربین آن، بلکه محمول ـ مثلا ـ نقیض موضوع است؛ مثلا، دو قضیه «هیچ انسانی لاانسان نیست» و «هر انسانی لاانسان است» از این قبیلند."