چکیده:
این نوشتار به بحث درباره مفاهیم بدیهی و نظری می پردازد و این تقسیم را، که اساسی ترین و پرثمرترین تقسیم برای مفاهیم در معرفت شناسی است، با نگاهی معرفت شناختی بررسی می کند. گرچه به لحاظ وجودشناختی در این تقسیم تردید شده است، اما نمی توان تحقق این دو قسم را انکار نمود. بدین روی، مؤلف پس از تعریف مفهوم «بدیهی» و «نظری»، نگاهی گذرا به این گونه تردیدها افکنده، آنها را ارزیابی می نماید. در ادامه، مفاهیم یا تصورات بدیهی را برمی شمرد و پس از بررسی رابطه بدیهی و نظری با تفکر، حقیقت اندیشه و گستره آن را بررسی می کند. در ادامه، بنیادی ترین مبحث معرفت شناسی در حوزه مفاهیم یا تصورات را، که مسئله «معیار بداهت» آنهاست، بررسی کرده، به شرح گسترده ای از مبناگروی ویژه متفکران مسلمان در حوزه مفاهیم و تصورات دست می یازد
خلاصه ماشینی:
"در عین حال، میافزاید که اگر فرضآ از این نگرش دست برداریم و بپذیریم که بدیهی بودن مفهوم «وجود» و دیگر مفاهیم مانند آن، خود قضیهای بدیهی نیست، میتوان استدلالی بدین شرح برای اثبات بداهت آنها اقامه کرد : لما وجب انتهاء سلسلة الاکتساب الی شیء اولی التصور وجب کونه اعرف الأشیاء و ابسطها و اعمها، اذ لو کان من الامور الخاصة لم یجز کونه معرفآ للامور العامة لاشتراط المساواة فی التعریف، و لیس فی الاشیاء شیء اعم من الوجود و مثله فهو اولی التصور.
درباره مفاهیم حسی، این پرسش به ذهن خطور میکند که آیا همه مفاهیم حسی ـ اعم از جزئی و کلی، کیفیات اولیه و ثانویه، مفاهیمی که مستقیمآ از راه حواس به دست میآیند و مفاهیمی که به نحو غیرمستقیم از راه آنها حاصل میشوند ـ بدیهیاند یا تنها برخی از آنها بدیهیاند؟ اگر برخی از آنها بدیهیاند، معیار و سر آن چیست؟ به نظر میرسد «حسی بودن» معیار بداهت نیست، وگرنه هر مفهوم حسی باید بدیهی باشد، در حالی که مفاهیم بسیاری همچون فشار، ماده، انرژی، الکترون، پروتون، بار الکتریکی، نوترون، هسته و میدان، که در دانشهای فیزیک، شیمی و دیگر علوم تجربی مطرحند و محور مباحث کنونی این دانشها را تشکیل میدهند، 1 نظری بوده، به تعریف نیاز دارند، بلکه میتوان افزود : امور محسوس، یعنی مفاهیمی که حاکی از اعیان مادی و جواهر جسمانی هستند، نظیر نقره، آب، درخت و آهن نیز بدیهی نیستند."