خلاصه ماشینی:
"آنچه مؤلف در این کتاب برای درک بهتر نحوهء تقابل میان امپراطوری و سرزمینهای دست نشاندهء پیرامونی اش ارائه میکند رهنمودی است برای درک تشویش درونی مستوفی از تصویری که ممکن است نه تنها اروپائیان،بلکه هموطنانش،از او در ذهن ترسیم کنند:«این را میدانیم که ثمرههای استعمار در شکل بخشیدن به تاریخ و جامعه و فرهنگ اروپا اثری بسزا داشت.
اما،پرسش این است که مردم جوامع استعمار زده خود چه تصویری از فرهنگ و فضایشان در ذهن اروپائیان پدید آوردند؟»6 راهی که مستوفی برای مقابله با واقعیات زندگی در اروپا برگزید نخست این بود که به فرانسه،زبان دیپلوماتیک زمان،تسلط یابد.
برای درک تصویری که مستوفی از ارتباط متقابل میان سلاست در زبان از یک سو،و آشنائی با فرهنگ،از سوی دیگر،و نقش این ارتباط در شکل یابی هویت ایرانی داشت باید به بخش خاصی از خاطرات وی روی آورد که به شرح برخی ماجراهای در جریان یک ضیافت رسمی در قصر تزار در سال 1905 میپردازد.
همانگونه که توکلی طرقی در بررسی تطبیقی خویش از این دو انقلاب آورده است:«دخالت و نفوذ اروپائیان در عرصهء اقتصاد سیاسی ایران از اوان سدهء نوزدهم آغاز شد، حال آنکه تصویر منفی از غرب جهانگیر و دخالت جو عمدتا با تجربههای سیاسی ایرانیان در قرن بیستم در ذهن آنان رنگ گرفت.
سراسر روایت مستوفی از ضیافت نهار با این احساس تأسف آمیخته است که وی،پس از ماهها بررسی و مطالعه دربارهء آداب و پوشش اروپائیان،سرانجام ناگزیر شده با جامهء سنتی ایرانی به حضور تزار رود و از نمایش آشنائی خود با عادات و منش اروپائیان محروم شود."