خلاصه ماشینی:
"جنبش چریکی مارکسیستی:عمل جمعی و سوبژ کتیویته رژیم شاه پس از سال 2431،خصوصا با توجه به قیام طرفداران آیت الله خمینی در تابستان آن سال و سرکوب خونبار این قیام،بر آن شد تا چنگالهای دولت را به تمامی زوایای جامعه مدنی فرو کند.
احمد زاده در مقام ارزیابی شرایط عینی برای آغاز و ایجاد جنبش انقلابی طبقه کارگر،بر این واقعیت تاکید میکرد که در روسیه زمان لنین،روشنفکران انقلابی آن سرزمین میتوانستند ارتباط خود جوشی با کارگران برقرار کنند و از این طریق یک جنبش انقلابی را پایهریزی نمایند اما سرکوب سیاسی وحشتناک در ایران آن زمان،اجازه تحقق چنین وضعیت و شرایطی را نمیداد.
نظریه پردازان جنبش چریکی مارکسیستی در ایران به تبعیت از الگوهای فرانسوی و آمریکای لاتینی خود،بدون آن که کاملا منکر زیربنای اقتصادی باشند، میکوشیدند به این گرایش دامن بزنند که میبایست تاکید را از روی کار و پیشه برداشت و بر عمل و به ویژه عمل چریکی افکند؛چرا که عمل چریکی،جانمایه و گوهر سوبژ کتیویته و لذا رهایی و آزادی است.
جنبش چریکی ایران در نیمه دوم قرن بیستم به تبعیت از الگوهای آمریکای لاتین،سعی کرد بنیانهای درونی سوبژ کتیویته را از کار به پراکسیس تغییر دهد؛پراکسیس نیز در نظر ایشان،بر حسب مبارزه مسلحانه تعریف میشد.
در باب نسبت میان مقولات سوبژ کتیویته و کلیت،و اعتراض هگل بر«صورت»کانت و تلاش خود او برای ترکیب موفق این دو بنگرید به: Charles Taylor,Hegel and Modern Society(Cambridge:Cambridge University Press,1979).
شرحی از مباحثاتی را که پیرامون تلاش برای گنجاندن سوژه مدرنیته بدون غفلت از آزادی سوبژ کتیویته صورت گرفته در آثار زیر بجویید: Seyla Benhabib,Critique,Norm and Utopia(New York:Columbia University Press,1986) و نیز: Situating the self:Gender,Community and Postmodernism in Contemporary Ethics(Now York:Rout ledge,1992)."