چکیده:
آقای فیرحی در این گفتوگو، به تبیین ویژگیهای روششناختی بنیادگرایان میپردازد. از نظر ایشان بنیادگرایی اسلامی، درصدد اجرای غیرمجتهدانه نص دینی به هر طریق ممکن است. و در نگاه آنها دولت و سیاست تنها یک ابزار قدرتمند (فارغ از مشروعیت این ابزار) برای اجرای صحیح اسلام است. اسلامی که تنها همان ظواهر است و نباید به تفسیر آلوده گردد.
خلاصه ماشینی:
اما در اسلام سیاسى امروز، به خصوص در نظریههاى اسلامگرایى بنیادگرا، پارهاى از نیروهاى جوانى که با دستگاههاى استنباطى هم آشنایى ندارند و هنوز نمىدانند کدام بخشهاى قرآن جزء محکمات و کدام بخشها جزء متشابهات است و اصولاً اجراى احکام چه شرایطى دارد، سعى مىکنند صرفا همان چیزهایى را که در معناى ظاهرى لفظ مىبینند، با تکیه بر ابزار سیاست اجرا کنند؛ یعنى براى آنها زمان، مکان و مصلحت مهم نیست.
اینها به سیاست اینگونه مىنگرند و آنگاه بحثشان این است که دیگران اسلام را به تفسیر آلوده کردهاند، اما ما اسلام را به طور صحیح اجرا مىکنیم؛ یعنى هر آنچه در نصوص وجود دارد.
اما اسلام سیاسى متعلق به بنیادگرایى اسلامى در واقع تلاشى براى تصرف دولت با هدف اجراى بدون واسطه احکام است.
اگر بنیادگرایان اسلامى به تفسیر اهمیت نمىدهند، پس درک خودشان از اسلام را چه مىدانند؛ یعنى زمانى که یک سنت گرا و یک بنیادگرا در توضیح معناى یک آیه اختلاف نظر پیدا مىکنند و هرکدام معنایى را براى آیه برمىشمرند، آن مسلمان بنیادگرا، تبیین معناى آیه از جانب خودش را نوعى تفسیر قلمداد نمىکند؟تفسیر به هر حال مؤلفههاى خاص خودش را دارد.
دولت رادیکال یک دولت ایدئولوژیک است، اما دولتهاى اسلامگراى قبلى خیلى ایدئولوژیک نبودند، بلکه دینى بودند؛ یعنى در این دولتها نظریههاى متفاوت اجتهادى که دولت بر آنها متکى بود (و نه زور و قدرت صرف دولت) واسطه تفسیر و اجراى نص مىشدند.
البته در جاى دیگرى از این گفتوگو، آقاى فیرحى بحث دولت دینى را از منظر تفکر اعتدالى مطرح مىکند؛ لکن در ذیل عنوان اسلام سیاسى صرفا سخن از بنیادگرایى است.