چکیده:
معرفت شناسی در غرب، اطلاق ها و کاربردهای گوناگونی یافته است؛ به گونه ای که گاه موجب ابهام می شود و فهم دقیق یک نظریه، یافتن مخاطب و تفاوت آن با دیگر دیدگاه ها، بسیار دشوار می گردد. پرسش آن است که آیا می توان چشم انداز کلی از جریان های معرفت شناسانه ارائه داد؛ به گونه ای که ما را در یافتن موقف صاحب یک نظریه و رقیبان آن یاری رساند؟ نوشتار حاضر با هدف یافتن پاسخ این پرسش صورت گرفته و گرایش های مهم در این حوزه را بازشناخته است. برای این منظور، بحث های مرتبط با معرفت شناسی را به معرفت شناسی و فرامعرفت شناسی تقسیم کرده ایم. معرفت شناسی را به مطلق و مقید و مطلق را به سنتی، مدرن و معاصر دسته بندی کرده ایم اما هر سه دوره، به رغم تحولات متعدد، یک جریان غالب دارد که با افلاطون آغاز شد و با دکارت و کانت بسط یافت و امروزه نیز با تعدیل های بسیار، هوادارانی دارد. این جریان، رقیبانی نیز داشته است که از مهم ترین آنها، معرفت شناسی قاره ای است که خود زیرمجموعه هایی دارد. رقیب دیگر آن، معرفت شناسی های طبیعت گرایانه است؛ همچون معرفت شناسی طبیعی شده، معرفت شناسی تکوینی، تکاملی و اعتمادگرا (دیدگاهی که بنا به دلایلی، در بحث برون گرایی نیز مطرح شده است). رقیب سوم معرفت شناسی تحلیلی، معرفت شناسی اجتماعی است که به اعتبار دیگری رقیب آن به شمار می آید.در ادامه، جریان معرفت شناسی تحلیلی را به درون گرایی و برون گرایی تقسیم کرده ایم که نمونه برجسته درون گرایان، مبناگرایان و انسجام گرایان هستند و اعتمادگرایی و دیدگاه فضیلت محور، نماینده هایی از معرفت شناسی برون گرایانه هستند. :
خلاصه ماشینی:
"شکاکیت محدود که به حوزه یا مسائل خاصی ناظر است،نمیتواند در زمرۀمبادی معرفتشناسی باشد؛زیرا بهرغم پذیرش این نوع شکاکیت،باز هم میتوانبحث معرفتشناسانه داشت و بیشتر،پس از تحلیل معرفت به مؤلفههای لازم و کافی آنمطرح میشود که آیا چنین معرفتی وجود دارد یا نه؟امروزه معرفتشناسان بسیاری هستند کهبهنوعی دچار شکاکیت محدود و مقید هستند؛درحالیکه به بحث معرفتشناسانه نیزمیپردازند.
اما با نادیده گرفتن نگاه تاریخی،میتوان همه آنها را در ویژگی کلانتری مشترکدانست و آن،روش تحلیل و رویکرد پیشینی به معرفتشناسی است که درمقابلمعرفتشناسیهای بعدی قرار دارد که هرگز این نوع رویکرد را برنمیتابند.
با این اعتبار،همۀرویکردهای پیشگفته را میتوان نوعی معرفتشناسی سنتی،تحلیلی یا هنجاری نامید؛هرچندشخصیت برجستۀ آن،یعنی دکارت،امتیازهایی با اندیشمندان پیش و پس از خود دارد؛چنانکهتفاوتهایی نیز در میان معرفتشناسان تحلیلی معاصر وجود دارد.
برخی دیگر،اینویژگیها را برای این نوع از معرفتشناسی بیان کردهاند،که گاه بر آن،«معرفتشناسی فراطبیعی» (ygolometsipe dezilarutan-repus) نیز اطلاق کردهاند:3 Ẓسوی دیگر،در تفسیر هنجاری نبودن نیز اختلاف است.
p,syaM efloW yb detalsnart,ygolometsipE citeneG fo selpicnirP ehT,tegaiP naeJ برخی آن را نوعی از معرفتشناسی طبیعیشده دانستهاند که خود نوعی از معرفتشناسیهای طبیعتگرایانه است.
4 وم-معرفتشناسی تکاملی معرفتشناسی تکاملی5نوعی معرفتشناسی طبیعتگرایانه است6که به ارتباط مهم میان رویشمعرفت و تکامل زیستی انسان باور دارد (221,ygolometsipE oT noinapmoC A) و مدعیاست که تحول و تکامل معرفت بشری ازطریق فرایند انتخاب طبیعی (noitceles larutan) صورت میپذیرد.
p,ygolometsipE oT noinapmoC A اما اعتمادگرایی گاه در بحث معرفت مطرح میشود که به این اعتبار،میتوان آن را نوعی نظریۀمعرفتشناختی در قبال دیدگاه سنتی دانست."