خلاصه ماشینی:
"انقلاب فرانسه به دلایل دیگری نیز به یک انقلاب مذهبی شبیه بود؛هدف این انقلاب تنها تعیین حقوق شهروند فرانسوی نبود،بلکه میکوشید حقوق و وظایف عموم انسانها را نسبت به یکدیگر مشخص سازد؛به ارزشهای کلی و نه جزئی میپرداخت و به دنبال یافتن طبیعیترین صورت حکومت و نظام اجتماعی بود؛آرمان این انقلاب چیزی بیشتر از دگرگونی نظام اجتماعی فرانسه بود و به کمتر از تجدید حیات کل نژاد بشری قناعت نداشت؛این انقلاب،جو پر حرارتی از تبلیغ عقیدتی آفرید و از بسیاری جهات،شکل یک تجدید حیات مذهبی را به خود گرفت؛به نظر توکویل انقلاب فرانسه به یک نوع مذهب منحصربهفرد تبدیل شده بود که نه خدایی داشت و نه وعدهای درباره زندگی اخروی،با وجود این"این دین شگفتانگیز،مانند اسلام سراسر جهان را با حواریان،مجاهدان و شهیدانش پر ساخت".
سرانجام در پاسخ به این سوال که چرا بسیاری از"روشنفکران و نخبگان فرهنگی آن زمان انقلاب کردند و امروز دم از اصلاحات میزنند؟"، باید گفت بیشتر اینان برمبنای دنیای عینی و ذهنیت خود در آن زمان،نمیتوانستند به راهکار دیگری جز انقلاب بیندیشند و امروزه برای کسانی که از همین تجربه انقلابی برآمدهاند، امکان دیگری جز اصلاحات وجود ندارد؛اما به همان میزان که عرصههای مشارکت کاهش مییابد و تفاوتها نادیده گرفته میشوند،اینان که اکنون حتی الگوی فرانسوی اندیشه را به سمت دستیابی به اندیشهای ملموستر پشت سر میگذارند،بهطور تاریخی این استعداد را دارند که دوباره حقیقت را در برابر سیاست قرار دهند و لبه ثانوی اندیشه خود را آشکار سازند."