خلاصه ماشینی:
"فردوسی شاعری نیست که هدفش تنها مطرح کردن یک رشته جنگ و اسطوره باشد؛او تاریخ و فرهنگ ایرانی را بر محور حکمت اسلامی تبیین کرد و شاهنامه از این نظر یک اثر جاودانه است.
مثلا اگر دقت کنید در یک صحنه حماسی شاهنامه،بافتها از نوع مستحکم با حفظ نقطههای بزرگ است و تنها در اندک نقاطی لطافت برای حفظ تعادل دیده میشود؛مثلا در فردوسی شاعری نیست که تنها هدفش مطرح کردن یک رشته جنگ و اسطوره باشد؛او تاریخ و فرهنگ ایرانی را بر محور حکمت اسلامی تبیین کرد و شاهنامه از این نظر یک اثر جاودانه است درختها یا چهره اشخاص.
البته گذشته از ترتیب و انتخاب تصاویر،ختم آنها که با چه تصویری باشد هم مهم است؛به جز شاهنامه شاه طهماسبی که اواخر آن اشخاص درجه دو و سه نیز در آن شریک شدند و آثار متفاوتتری به آن اضافه شد و نتوانست آن نظام دقیق را تا آخر حفظ کند این مسئله در شاهنامههای دوره قاجار نیست و آثار بیشتر به لحاظ تصویرسازی اهمیت دارند.
تاریخ چیزی را به یادگار و تبدیل به میراث میکند که به فرهنگ و اصالت هنرمندان ما با اینکه از شاهنامه بیشترین اقبال را بردهاند،اما کمترین بهره را از آن داشتهاند و بیشتر از نظامی و فضای عرفانیاش استفاده کرده و آن را به شاهنامه انتقال دادهاند ذاتی بشر کمک کند.
بلخاری:در شاهنامه یک خصوصیت اکسیری وجود دارد که به دلیل تناسب با فرهنگ معنوی ما،در هر دوره باز تولید شده است و با گره خودن با اعتقادات مردم جلای بیشتری پیدا کرده است و آن چیزی نیست جز بازتاب روح زمانه."