خلاصه ماشینی:
"این صورت از حیات آدمی هست و نیست!هست چون واقعیت دارد و نیست چون حقیقت ندارد !یکی از ابزارهایی که در این دگربودگی کارکرد مهمی از خود بروز داده،<<ترجمه>>است.
مراد ما این نیست که ترجمه بد و ویرانگر است و برای دستیابی به خویشتن خود بودن باید همه درها را بست و فقط به خود تکیه کرد.
از زمانی که ترجمهاندیشی در این دیار رواج یافته،از طریق<<تجدد>>خواستهاند که<<امت>>را به<<تمدن>>برسانند!آغاز بحران از همین آبشخور تغذیه شده است.
آرامآرام این دگربودگی در زبان که مترادف عالم بودن بود-در صورتی که در حقیقت خود عالمنمایی بود-به گفتار روزمره ما هم سرایت کرد و ما تلاش کردیم که احساسات، اندیشهها و دانش خود را از طریق این گفتار متجلی سازیم.
آرامآرام از طریق این نوع ترجمه که دگربودگی در ذات آن بود،از ادراک و حتی روخوانی ساده فرهنگ ملی خود عاجز شدیم.
بحران ترجمه در تفکر ترجمهاندیشی چنان سیطره یافته است که ما مقالات علمی را هم ترجمه میکنیم،با مونتاژ کنار هم میچینیم و به عنوان تألیف خودی ارائه میدهیم که امروزه بدل به یک رسوایی علمی در جهان برای ما شده است.
اما بحران ترجمه که دچار بیماری الیناسیون است و در خود کمبود احساس میکند برای جبران این نقیصه تن به<<دگربودگی>>داده است،که اولین نشانهاش در زبان متجلی میشود.
>>واقعیت این بحران نباید باعث شود که ترجمه را تخطئه کنیم چون پیامبر ما فرموده است:<<علم را بجویید،حتی اگر در چین باشد.
>>بحران ترجمه در این دیار و فقط در یکی از ساحتهای بسیارش بحران تفکر ترجمهاندیشی بود که به قدر حوصله این مقال گفته آمد."