خلاصه ماشینی:
"راستی را چه پیش آمد که ابو سفیان از تحریکات خود دست برداشت و فرزندانش را چونان دو غلام حلقه به گوش (!)پیشکش خلیفهء مسلمین کرد؟آیا واگذاری خطهء شامات-مشتمل بر سوریه،اردن،لبنان و فلسطین کنونی به دو فرزند ابو سفیان،حق السکوتی نبود که به تیرهء پرنفوذ بنی امیه داده شد؟ اگر نبود،راز تبعیض خلفا در رفتار با والیان آن خطه-به ویژه معاویه که پس از مرگ برادر،حاکم بلامنازع آن خطه گردید-چه بود؟ در نگاه نگارنده،ازآنروز که خطهء شامات به فرزندان ابو سفیان سپرده شد، سرزمین بعثت و هم امت محمد(ص)به تجزیه دچار گردید؛و تجزیههای دیگر،همه و همه،پی آمد این تجزیهء ناشناخته و اسرارآمیز و پرسش برانگیز است؛و ژرفاندیشان را جای ناباوری و شگفتی نخواهد بود،اگر گفته شود که راز سلطهء غرب بر جهان اسلام را باید در رابطهء کاخ سبز با دربار قیصر روم جستجو و ریشهیابی کرد.
و چه بسا که در برابر کسی که امر خویش را به وی واگذارید،از تمامی شما،سخن نیوشتر و مطیعتر باشم!به هر حال،امروز،من به عنوان وزیر و مشاور برای شما بهترم تا به عنوان امیر و فرمانروا!(خورشید بیغروب،641) با اینهمه،«او»به حرمت افکار امت و به احترام آرمان عدالتخواهی، کشتی طوفانزدهء خلافت را سکاندار شد و انقلابی دیگر را همت گمارد: این گفتار را امام همزمان با آغاز خلافت و بیعت مردم مدینه با حضرتش،به عنوان اعلام برنامه ایراد فرمود پیمانم را گروگان گفتارم قرار میدهم و خود آن را باور دارم و اجرای کامل همه را خود به تن خویش ضمانت میکنم."