چکیده:
مفاهیم نفس اماره، نفس لوامه و نفس مطمئنه از مفاهیم بسیار مشهور و رایج در حوزههای اخلاق، عرفان و معرفت النفس اسلامی
است که از قضا، با مفهومهای نهاد(2)، خود(3) و فراخود(4) در روانشناسی جدید وجوه تشابه و اشتراک زیادی دارد؛ تا آنجا که شاید، به
مسامحه، بتوان «نهاد» را با «نفس اماره» و «فراخود» را با «نفس لوامه» کم و بیش تطبیق داد و یا لااقل تشبیه و مقایسه کرد.1در این مقاله تلاش شده است مفاهیم سه گانه نفس اماره، نفس لوامه و نفس مطمئنه (و یا مفهومها و تعبیرهای مشابه و نزدیک به آنها)
در افکار و آثار مولوی ـ به ویژه در مثنوی معنوی ـ ردیابی و با ارائه شواهد مثال تحلیل شود.
خلاصه ماشینی:
"نفس انسان را در مقام تلألو نور قلب از غیب برای اظهار کمال آن و ادراک قوه عاقله به وخامت عاقبت و فساد احوال آن نفس لوامه گویند از جهت لوم و سرزنش بر افعال خود و این مرتبت مقدم برای ظهور مرتبت قلب است که هرگاه نور قلبی ظاهر شود و غالب شود و سلطنت آن بر قوای حیوانیه آشکار گردد یعنی تسلط پیدا کند و نفس مطمئن شود، نفس مطمئنه گویند (از اکسیر العارفین، ص 306، به نقل از فرهنگ علوم عقلی، پیشین، ص 598) و نیز: بدانکه نفس مطمئنه، نفس انبیاء و اولیا است که در صف اول بودهاند در عالم ارواح» (نجم رازی، مرصادالعباد، ص 369، به نقل از زمانی، شرح جامع مثنوی معنوی، جلد 5، ص 172) و عبدالرزاق کاشانی میگوید: چنین نفسی به یقین تام و معاینه حقیقت رسیده است (شرح منازل السائرین، ص 162، منقول از شرح جامع مثنوی، همان صفحه) نفس مطمئنه این اصطلاح نیز ترکیبی وصفی است و از آیه کریمه: یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیة مرضیه.
» مقصد و منظور واقعی خود را از این داستان سراییها با صراحت بیان کرده است: آنچه در فرعون بود آن در تو هست لیک اژدرهات محبوس چه است ای دریغا این جمله احوال توست تو بر آن فرعون بر خواهیش بست (1) گر ز تو گویند وحشت زایدتور ز دیگر آفسان (2) بنمایدت دفتر سوم: 973ـ971 ضمنا در کتاب داستانهای مثنوی (نوشته محمد مهدی اشتهاردی، 1376، جلد 2، انتشارات پیام آزادی، تهران، ص 73) ابیات دیگری نقل شده که مبین همین معنی است: آنچه گفتم جملگی احوال توست خود نگفتم صد یکی ز آنها درست این جراحتها همه از نفس توست لیک مغلوبی ز جهل ای سخت سست شایان ذکر است که این دو بیت در نسخه نیکلسون ضبط نگردیده ولی بیت اول در نسخه مصحح مرحوم محمد رمضانی آمده است."