خلاصه ماشینی:
"اگر تعداد دانشجویان شاغل به تحصیل معیاری برای میزان سرمایهگذاری به منظور تربیت این نیروی مورد نیاز،در نظر گرفته شود،آمار نشان میدهد که این مقدار نسبت به جمعیت و منابع بالقوهء کشور به طور مطلق و نسبت به کشورهای مشابه در موقعیتی پایینتر از متوسط قرار داشته است.
این امر از یک سو نشانی از گرایشهای حائز اهمیت نظام پیشین دارد،چرا که این گونه برداشت میشود که به توسعهء کافی امکانات داخل کشور توجه جدی نمیشده است و از سوی دیگر به نظر نمیرسد فراهم آوردن تسهیلات بیحد و حصر به منظور تربیت نیروی انسانی در خارج از کشور،برای کشورهای در حال توسعه،بهترین راه حل باشد.
در این مقاله،قبل از آنکه نقد و بررسی نظام آموزش عالی جدید مد نظر باشد،چگونگی اجرای آن و تأثیرات ناشی از آن،در یک گروه آموزشی از دانشکدهء مهندسی مورد بررسی قرار گرفته است.
آنچه که میتوان گفت:برای بررسی وضعیت اجرای طرح جدید آموزش عالی،و برای مقایسهء دستاوردهای آن با اوج سالهای نظام پیشین،سه سال تحصیلی مختلف انتخاب شده است و مواردی که به نظر میرسید بتوان از آنها برای مقایسهء کمیت و کیفیت آموزش استفاده کرد، مورد توجه قرار گرفته است.
در حقیقت نتیجهء این مطالعه نشان خواهد داد که آیا نظام جدید آموزش عالی به اصلیترین هدف خود که تربیت نیروی انسانی متخصص به منظور ادارهء صنایع کشور بوده است،دست یافته است یا خیر؟ میتوان افزود که دگرگونی کیفی که طی سالهای اخیر در وضعیت آموزش مهندسی دیده میشود،وضعیت کاملا خوشبینانهای را نسبت به پاسخ این سؤال ایجاد میکند."