خلاصه ماشینی:
"ادبیات داستانی و شعر نقد و بررسی حکایتپردازیهای بیپایان حسن پارسایی (به تصویر صفحه مراجعه شود) عنوان کتاب:افسونزنگ نویسنده:جعفر توزنده جانی ناشر:پیدایش نوبت چاپ:اول-پاییز 86 شمارگان:2100 نسخه تعداد صفحات:144 صفحه بها:1600 آیا داستان مجاز است که همه«حقیقت»ها را به«مجاز»تبدیل کند؛یعنی چیزی از خود دنیا و زندگی بر جای نگذارد؟اگر چنین باشد،در این صورت بیماران روانی و آنهایی که در تیمارستانها به سر میبرند،ذهنشان دارای ارزش ادبی به مراتب بیشتری است؛چون پیوسته در اوهام هستند و تصورات زیاد و گوناگونی در ذهن دارند که اگر به هم ربط داده شوند،در قالب داستانکها و حکایتکهایی به هزاران مجموعه روایت شکل میدهند.
«توزندهجانی»با این کار،زمینههای واقعی را هم در تقویم آینده پاک میکند و میکوشد تخیلات و توهمات، راه بر هرگونه تصوری برای برونرفت ذهنیتها از عالم ذهن به عالم واقعیت،ببندند و آن را به بستری برای دنیای تخیلی یا وهمی رمان بدل سازد: «در یادداشتهای روزانهاش بعدا نوشت:"صدای نرم و ملایمی داشت.
«توزندهجانی» با این کار، زمینههای واقعی را هم در تقویم آینده پاک میکند و میکوشد تخیلات و توهمات، راه بر هرگونه تصوری برای برون رفت ذهنیتها از عالم ذهن به عالم واقعیت، ببندند و آن را دنیای تخیلی یا وهمی رمان بدل سازد «توزندهجانی» به هر بهانهای دنبال خرده روایتهایی میرود که دلایل کاملا موجهی برای بیان آنها نیست.
اوسنهای که«توزندهجانی»به عنوان خردهروایت(صفحههای 42 و 43)ذکر میکند و ظاهرا علت پیرنگی و محوری اثر به حساب میآید،قسمت دومش،یعنی آنجا که دزدان از صدای زنگ فراری و دیوانه میشوند و سرانجام نیز میمیرند،حتی در داستانهای تخیلی هم باورپذیر نیست و نمیتواند در حد یک روایت شفاهی قابل قبول باشد؛شتر و زنگش به صورت یک قدرت ماورایی و بلامنازع نشان داده شده است."