خلاصه ماشینی:
"ثانیا عناصر ادبیای که دربارهشان در فصل بعدی صحبت میکنیم-لحن،فضا و سایر موارد-در گونههای ادبی متفاوت، کارکرد متفاوتی دارند و ثالثا ما باید چنان نسبت به تنوع غنی و گسترده ادبیات قابل استفاده برای کودکان حساس باشیم که بتوانیم در انتخاب نمونههایی از این نوع،به آنها کمک کنیم.
از آنجا که،نمایشنامه،تنها زمانی کامل است که به نمایش درآید و تماشا شود،در اینجا مورد بحث قرار نمیگیرد در فصل 11-«از سجع به شعر»-به انواع شعر از سجعهای عامیانه گرفته تا شعر غنایی میپردازیم، اما در این فصل به انواع ردهها و گونههای داستان نگاه میکنیم:«داستان واقعگرا»با زیرگونههای داستان واقعگرای جانوری،تاریخی و بومی؛«فانتزی»با زیرگونههای داستانهای فانتزی،فرافانتزی و علمی تخیلی؛«داستانهای کهن»با زیرگونههای حکایات،داستانهای عامیانه،اساطیر،افسانهها و حماسههای مردمی.
مثال دیگر،داستان تاریخی برای باورپذیر بودن،به فضاسازی روشنی از زمان گذشته نیاز دارد و یا از آنجا که داستانهای عامیانه بهطور شفاهی از نسلی به نسل دیگر نقل شده است،توصیف فضا یا جزئیات گذشته و افکار شخصیت،تنها روال نقل داستان را به تأخیر میاندازد.
زمانی که شخصیتهای اصلی حیوانند،اما یک شخصیت انسانی راوی داستان است،حفظ دقت درباره زندگی حیوانات،نیازمند زاویه دید عینی است؛مانند بیلی در داستان فارلی موات،به نام«جغدها در خانواده» که درباره جغدها صحبت میکند و ممکن است تفسیری از رفتار آنها ارائه دهد.
داستانهای تاریخی خوب، اغلب این سؤال خواهان پاسخ را در خواننده ایجاد میکنند که:چهقدر از این داستان واقعی است؟همانگونه که مثلا در مورد اثر لوئیس لوری،به نام«ستارهها را بشمار»چنین است.
امروزه این اصطلاح اغلب برای توصیف داستانی استفاده میشود که کاملا تخیلی است یا همانطور که لغتنامه انگلیسی جدید آن را تعریف میکند:«روایت منثور داستانی که صحنه و وقایع آن بسیار دور از زندگی عادی است»."