خلاصه ماشینی:
"نویسنده فانتزی (که گاهی«فانتزی ادبی»خوانده میشود تا از فانتزی عامیانه که نویسندهاش ناشناس است،متمایز شود)دنیایی دیگر برای شخصیتها و خوانندگان خلق میکند و از خوانندگان میخواهد باور کنند که این دنیای دیگر میتواند در چاچوب کتاب وجود داشته باشد و وجود هم دارد.
او عقیده دارد که:«یک داستان علمی تخیلی[خوب]،داستانی است که درباره انسانها شکل گرفته است؛انسانهایی با مشکلات انسانی و راهحلهای انسانی[اما این داستان]هرگز نمیتواند بدون محتوای علمی اثر اتفاق بیفتد».
او وسوسه میشود که 42 میلیون دلار را به خانوادهاش بدهد،اما در عوض تصمیم میگیرد آن پول را به (به تصویر صفحه مراجعه شود) گروه پاپ بدهد که از حامیان قربانیان جنایتند چنین استفاده ایثارگرانهای از پول برده شده به جای بهره خودخواهانه، با پایان معمول داستانهای فانتزی گذشت زمان،متناسب است.
روزگاری اکثر نویسندگان انگلیسی،با ریشههای عمیقی که در داستانهای پریان و داستانهای عامیانه اروپای شمالی داشتند،به فانتزی میپرداختند و نویسندگان آمریکایی،نمونه خاص خود را خلق میکردند؛داستانی که تضاد بین تکنولوژی و قوانین طبیعت و آنچه اخیرا بسیار رایج شده،تضاد بین تکنولوژی و قوانین اخلاقی حاکم بر روابط انسانی را به تصویر میکشد،اما چنین تعمیمی دیگر صادق نیست؛چرا که نویسندگان آمریکایی مثل رابین مککینلی،به خلق فرافانتزی پرداختهاند و نویسندگان انگلیسی به سمت داستانهای علمی تخیلی که تا مدتها تصور میشد حوزهای آمریکایی است،حرکت کردهاند.
ادبیات کهن اصطلاح«کهن»(یا ادبیات«عامیانه»)بیانگر این است که شکل داستان از فردی معمولی،قصهگویی بینام و نشان، به دست ما میرسد و بیشتر حیاتی شفاهی دارد تا نوشتاری؛حد اقل تا زمانی که گردآورندهای پیدا شود و داستانها و نثرهای مسجع را ثبت و منتشر و بدین ترتیب آنها را به صورت موقتی تدوین کند."