خلاصه ماشینی:
این چشم اندازها نگاه انتقادی خود را حول مسائلی چون تفاوت فرهنگی،قدرت اجتماعی و تبعیض سیاسی سامان میدهند تا آن لحظات متعارض و متزلزل درون:توجیهات مدرنیته را نشان دهند(بهابها 438:1992) چشمانداز پسااستعماری،درست مانند چشمانداز«گروههای حاشیهای»به مفهوم عام آن«تردید اساسی است در مفاهیمی چون پیشرفت،همگنی،کلیت انداموار فرهنگ،ملت بزرگ و گذشتهی کهن که مدرنیته برای موجه جلوهدادن اعمال قدرت و استبداد به نام منافع ملی به کار برده است»(بهابها 1990:4)از دید بهابها،چشمانداز پسااستعماری بالقوه آشوبگر و بنیانافکن است زیرا اثرات استعمار به شکل عجیبی بر دیدگاهها و دلمشغولیهای متداول پساساختگرایی سایه افکنده است.
همهی نظریهپردازان و منتقدان به اتفاق معتقدند که موضوع کارشان عبارت است از ارزیابی مجدد روابط سنتی بین کلانشهر و اهالی مستعمرات و ساختارشکنی بنیادی همسوی با رویکردهای پساساختگرا یا به روشهای سنتی-از روشهای امپریالیستی آنها در اینکه باید توجه خود را بر سرکوب استعماری(و نو استعماری)، مقاومت در برابر استعمار،هویت استعمارگر و استعمار شده،الگوهای تعامل بین این هویتها،مهاجرت پسااستعماری به کلانشهرها،تبادل فرهنگی بین استعمارگر و استعمار شده،التقاطی و دور رگه شدن هردو فرهنگ و مسائلی از این دست متمرکز کند،باهم توافق دارند.
در زمان انتشار شرقشناسی،نژاد قومیت سلطهی کلانشهر در دستور کار نقد ادبی کاملا تثبیت شده بود و در مطالعات آثار نویسندگان کشورهای مشترک المنافع و آن بخش از ادبیات انگلیسی که به روابط استعماری مربوط میشود(برای مثال سفر به هند نوشتهی فورستر، 1924)مشهود است.