چکیده:
کتاب ارزنده این اثر نوشتهء خواجه نصیر الدین طوسی،فیلسوف بزرگ قرم هفتم،درباره وزن و قافیه شعر فارسی و عربی،اخیرا در کتاب شعر و شاعری در آثار خواجه نصیر به چاپ رسیده است اما مصحح آن با کمال تعجب بجای تصحیح آن را مغلوط ساخته که در این گفتار غلطهای دو صفحه اول آن بررسی میگردد. در متون ادبی فارسی،گاهی مسایلی مطرح شده است که نیاز به موشکافی و تحقیق بیشتر دارد،در اینگونه موارد،از آثار خود صاحب اثر، یا از متون مربوط و همعصر آن اثر،میتوان مدد جست و به نوعی به مفهوم اصلی آن مسأله یا ترکیب پی برد،از آن جمله میتوان به مواردی مانند«طالع»،«سمندر»،«چگونگی شکار کافور»،«الحمد خواندن بر بیمار» و...پرداخت و به مفهوم اصلی آنها نزدیک شد.این مقاله،به بخشی از اینگونه مطالب پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
"ک. تحفهء حکیم007/) میشود شور قیامت مرهم کافوریام من که پروردم به چشم شور،داغ خویش را صائب،34/1 ما به داغ خود خوشیم،ای صبح!دست از ما بدار صرف داغ مهر کن،این مرهم کافور را صائب،43/1 و مرحوم ملک الشعراء بهار،در همین معنی فرموده است،در شعر زیبای دماوندیه: تو قلب فسردهء زمینی از درد ورم نموده یک چند تا درد و ورم فرونشیند کافور بر آن ضماد کردند دیوان،752 الحمد خواندن بر بیمار فاتحهای چو آمدی،بر سر خستهای بخوان لب بگشا که میدهد لعل لبت به مرده جان آنکه به پرسش آمد و فاتحه خواند و میرود گو نفسی!که روح را میکنم از پیاش روان حافظ/غ 283 فاتحه یا فاتحة الکتاب،سورهء الحمد است و«این سوره را ده نام است:«فاتحة الکتاب»و«ام الکتاب»و«ام القرآن»و«السبع المثانی»و«الوافیه»و«الکافیه»و «الشافیه»و«الاساس»و«الصلاة»و«الحمد».
» کهف(81)68/، که میتوان آن را پذیرفت،ولی با توجه به کلمهء«شوق»در مصراع اول بیت،میتوان آن را نوعی گلبانگ بستن در مقابل پیر دانست،که این عمل،هم در هنگام وجد و شادی انجام میگرفته و هم برای تنبیه مرید،مقابل پیر صورت میگرفته است،در این مورد: اگر درویشی،مرتکب خطایی شده باشد و پیر نیز از عمل ناشایست او مطلع شده باشد،هرگاه که درویش،جهت احترام در برابر پیر گلبانگ میبندد،پیر برای مدتی پاسخ او را نمیدهد و او نیز موظف است،مادامی که از جانب پیر خود،پاسخی را نشنیده است،به همان حالت گلبانگ بستن باقی بماند،و پیر بدین ترتیب،مرید خود را تنبیه میکند،به این گلبانگ،گلبانگ خطا میگویند،که تا حدودی منطبق است با همان رسم«پای ماچان غرامت»،که صوفیان اجرا میکردند."