چکیده:
فرنگ،مجموعهء پدیدههای مختلف اجتماعی از عناصری چون:دین،آداب و سنن،باورهای وابسته به زندگی جمعی و...شکلیافته که در رفتار فرد و اجتماع متجلی است.رشد فرهنگ در جامعهء اسلامی ایران در سمت و سوی معارف ایرانی-اسلامی،صبغهء عرفان به خود گرفته و آثار متأخرین متأثر از انی فرهنگ پویاست. جهانبینی،دیدن جهان است و کسب تجارب لازم در اثر سیر وسفر وتأمل در وضع آفاق تدبر در چگونگی انفس و بالاخره کسب معارف و تحصیل آنچه از ضروریات عالم انسانی به حساب میآید.در جهانبینی عرفانی،وجههء همت اهل نظر معطوف به اندیشههایی است بنیادین در باب عالم هستی ونیستی،امر حیات و ممات،خیر و شر،سعادت و شقاوت،چیستی و چگونگی،کمی و کفی،ماده و معنی،از لیت و ابدیت و از این قبیل..... در جهانبینی فرهنگی-عرفانی،هوعی از بایده و نبایدها مطرح است و رد و قبولها که برخی از آن به تضاد تعبیر میکننددر این تضاد فرهنگی است که ایدئولوژی آفریده میشود؛آفرینشی در جهت قبول یا رد کردن چیزی.این معنی میتواند در طی تاریخ جهت مشخص و معینی به فرهنگ ببخشد. پوشیده نیست ک فرنگ و جهانبینی،به عنوان یک محصول طبیعی از زندگی انسان،به منزلهء رودخانهای در مسیری است.لکن تلاش آدمیان در بهرهوری از آن متفاوت میباشد.
خلاصه ماشینی:
"در دیدگاه معرفت،یک نظر وسیع و همه جانبهای وجود دارد که جهانبینی عرفانی را وسعت بیشتری میبخشد و آن طرح موضوع انسان است و پیچیدگیهای حیات او و نیز ارتباط او با ذات هستیبخش؛و چنانکه اشره شد در بطن دریافتهای عرفانی،نوعی دیدگاه ثنوی(تضاد گونه)دیده میشود در باب عوالم مربوط به عالم هستی از نیکی و بدی،زشتی و زیبایی،بالایی و پایینی،و اینکه هر پدیدهای دو روی دارد در دو بعد.
بدین ترتیب خصیصهء عمدهء همهء آثار عرفانی،اعم از حکمت و پند و اخلاق و قول و غزل و حکایت و روایت،همه و همه در جهت پیدایی و طرح یک فرهنگ کلی است که عناصر عمدهء آن گویای جهانبینی آدمی است،ناظر بر اینکه انسان باید بداند که انسان است و انسانیت او وابسته به همان چیزهایی است که بدو منش و شخصیت و هویت میبخشد،صد کتاب اگر در این باب نوشته شود،مقصود همان یک چیز است و بس یعنی درک مقام انسانی،درک مقام خودی،چنانکه گفتهاند و چه نیکو گفتهاند: صد کتاب ار هست جز یک باب نیست صد جهت را قصد جز محراب نیست این طرق را مخلصش یک خانه است این هزاران سنبل از یک دانه است گونه گونه خوردنیها صد هزار جمله یک چیز است اندر اعتبار23 براستی این مفاهیم گوناگون که به عنوان یک پدیدهء عرفانی بیان میگردد،جز جهانبینی عرفانی چه میتواند بوده باشد!اینجا انسان است که جهان را با چشم بصیرت میبیند و با دیدهوری جهانی ترسیم میکند که تماشایی است."