چکیده:
در جنگهای چندسال اخیر تفاوت توانایی کشورها در بعد فناوری و بهرهگیری از نقاط ضعف و آسیبپذیر دشمن،استفاده از فناوریهای پیشرفته و غیرقابلانتظار، استفاده از روشهای مبتکرانه برای دستیابی به موضع برتر و تضعیف ارادهی دشمن موجب ناهمطراز شدن جنگها گردیده است.در این مقاله که با تلاش و همکاری سردار دکتر ظریفمنش در رساله دکتری ایشان تهیه شده است،ناهمطراز بودن جنگها در موضوعهای انسانمحوری،ایدئولوژی،اتکای به مردم،حفظ توان،روشها و ابزار متفاوت،بدیع،متغیر،و متناسب با مقتضیات،همه عرصهای،متمرکز علیه مواضع ویژه، فرسایشی،بهرهگیری از موقعیت جغرافیای،عدم قطعیت و پیشبینیناپذیر،جنگ اطلاعاتی،فریب و غافلگیری و جنگ روانی بررسی و تحلیل شده است و برای موفقیت در جنگهای ناهمطراز از راهبردها و ملاحظاتی در سطح استراتژیکی،سطوح عملیاتی و سطح تاکتیکی ارائه شده است و در پایان توجه به عملیات روانی بهعنوان یک راهکار برای گروههای مختلف و در سطوح متفاوت بهطور کامل توصیه شده است.
خلاصه ماشینی:
"با این تصویر سازی مجازی،شکاف استراتژیک از بین رفته و کشور مهاجم ابرقدرت میتواند ضمن توجیه کاربرد نیروی نظامی به اهداف اقتصادی سیاسی و فرهنگی نیز دست یابد الگویی که برای تبیین شکاف استراتژیک ارایه میدهند به شرح زیر است: -A شکاف استراتژیک در جنگ امریکا-طالبان -B شکاف استراتژیک در جنگ امریکا-عراق ویژگیهای پیشگفته اگرچه در مواردی صحیح و یا قابلتأمل به نظر میرسد،اما در واقع با دیدگاه بخشی از صاحبنظران که در زمینه جنگ ناهمطراز به بحثوبررسی پرداختهاند و با تعریفی که نگارنده از جنگ ناهمطراز برگزیده متفاوت است اگر جنگ ناهمطراز را پرهیز از نقاط قوت دشمن و ضربه زدن به نقاط ضعف او با تکیه بر توانمندی های خویش بدانیم این مفهومی است که در همه جنگهای طول تاریخ به نوعی وجود داشته است.
زدن ضربه فلجکننده به دشمنی که از رزم نزدیک پرهیز میکند و با استفاده از فناوری پیشرفته از هزاران کیلومتر دورتر همه تحرکات را زیرنظر میگیرد و به سادگی در همه عرصهها حضور مییابد و با آتش پرحجم و فوق العاده دقیق خویش میتواند تاسیسات زیربنایی و نقاط حیات یک کشور را موردتهاجم نابودکننده قرار دهد،جز با بهرهگیری هوشمندانه از این دو عامل میسور نیست و همین است که غافلگیری و فریب را عیلرغم وجود در همه جنگها بهعنوان ویژگی جنگ ناهمطراز و یکی از ارکان غیرقابل جایگزین آن درآورده است فریب و غافلگیری در جنگ ناهمطراز و جنگ با یک ارتش فرانو دو عنصر گرهگشا و تعیینکننده هستند که امکان تغییر معادله را به نفع طرف ضعیف دارند و اگرچه امروزه باوجود تسخیر فضا از سوی دشمن و عوامل آشکار و پنهان او که موجب اشراف اطلاعاتی بر صحنه شده است استفاده از این دو بسیار دشوار شده است اما از اهمیت و امکان نقش آفرینی آنها نکاسته است،بلکه پرداختن هدفمند و برنامهریزیشده به این دو را ضروری ساخته است."