چکیده:
معلمان و متخصصان برنامهی درسی به تازگی اصطلاح هوش معنوی را به کار میگیرند.این امر بر این مبنا است که آیا میتوان معنویت را به عنوان شکلی از هوش توصیف کرد.در این مقاله،اعتبار و صحت هوش معنوی بررسی شده است.در این راستا،نخست به مفهوم تجربهی معنوی به عنوان یک سازوکار حل مشکل که خود از موضوعهای محوری و زیرمجموعهی مفهوم هوش است و سپس جایگاه عصبی آن در مغز انسان پرداخته میشود.سرانجام معنویت به عنوان شکلی از هوش میتواند همچون مسئلهئی قابل قبول عرضه شود،بررسی میشود.
خلاصه ماشینی:
"که خود از موضوعهای محوری و زیرمجموعهی مفهوم هوش است و سپس جایگاه عصبی آن در مغز انسان
معنوی به فرد اجازه میدهد که رویاروی این قابلیتها باشد و برای رسیدن به آن سخت
هوش معنوی زیربنای باورهای فرد و نقشی است که این باورها و ارزشها در
کلی و زیربنایی برای مفهوم هوش در توانایی حل مسئله وجود دارد(هاید3،4002).
مسئله است که انسان برای یک گفتوگوی مناسب با پیرامون خود به آنها نیاز دارد.
وی برای مفهومی کردن این دیدگاه چنین میگوید که تجربهی معنوی و مذهبی
گوناگون زندهگی انسان است(پریستلی3،1002)و این حوزهی نوین قدرت،انسان را توانمند
پژوهشهای بویر4(4991)نیز نشان داده است که قلمروهایی ویژه وجود دارد که به
انسانی که با تجربههای معنوی درگیر است میتواند او را به گونهئی ویژه قادر کند که از
از فعالیتهای و تواناییها است که فرد را قادر میسازد که مسائل خود را حل کند و به
احساسات،انگیزه،و تواناییهای انسان درآمیزد و پس از این است که هوش معنوی پدیدار
هوش معنوی به دست میدهد و هم چنین شمار کسانیکه معنویت را نوعی از هوش
نمودار 1-الگوی ارتباطی سطوح هوش ایدهی این الگو آن است که مانند نوزادان،نخستین محور تمرکز انسان،کنترل بدن
میشود که فرد به دنبال هدف و معنا است و از خود میپرسد که«این همهی آن چیزی
این پیوند دوسویه،به رشد و پرورش هر دو سطح هوش در فرد کمک میکند.
مربوط نیست؛بلکه معنویت به طور کلی برای انسان وجود دارد و یکی از والاترین نیازهای
واژهی هوش معنوی را در آموزههای برنامهی درسی خود به کار میبرد باید نوع کاربری"