چکیده:
از نگاه برخی ناظران این مسأله بسیار غریب به نظر میرسد که در تئاتر مدرن و پسامدرن اروپای دهههای اخیر به سادگی ممکن است نقش مایهء قدرتمندی از معنویت دینی جستوجو کرد.این پدیده را به خوبی با بررسی جنبه دوگانهء نقش تن در تئاتر و رقص پسادراماتیک معاصر میتوان تبیین کرد.هر دو گونه بر نقش زندهء تن به اعتبار واقعیت فیزیکیاش(در ساحت درد،در سختیها،خطر و همچنین در کشف امکانات و تواناییهایش)بسیار تأکید کردهاند.از سوی دیگر،تن همچنین در مقام جایگاه و ابزار در گذشتن از وجود فیزیکی(جسمانی)و مجرای ورود به ساحات فراسوی امر زمینی در نظر گرفته شده است.نگارنده بر جسته ساختن زیبایی و تاکید بر تن در مقام جایگاه تابناک دلالتی نابتر و والاتر را چندان منظور نظر ندارد،بلکه بر روحانی و غیر مادی بودن آن تأکید میورزد. هنرمندان،کارگردانان تئاتر و نیز نویسندگان برجسته از ساحت امر قدسی و باطنی الهام بسیار گرفتهاند و مسلم است که از بسط و تکامل زبان تئاتر و عنایت به آیین و مطالعهء سنن مذهبی و آموزههای معنوی و مکاشفات دینی،که گاه در پس بیان هنرمندانهء استیصال متافیزیکی یا شک در اصول بنیادین«چهره پنهان میکند»-حظ و بهره فراوان بردهاند. در مقالهام با ارجاع به آثار شماری از هنرمندان سی سال اخیر تئاتر(تقریبا همان دامنهء زمانی که کتاب«تئاتر پسادراماتیک»ام انتشار یافت)در آغاز،خطوط کلی این پدیده را پیش رویتان گسترده و سپس بهطور خاص یکی از بزنگاههای جذاب«پیشا تاریخ»تئاتر پسادراماتیک و پرفرمنس را تحلیل و تفسیر میکنم:نمایشنامههای موسوم به تعلیمی یا آموزشی برشت را که وی آنها را در سالهای 1930 به رشته تحریر در آورد.سپس نشان میدهم که متنهای مذکور چگونه در پیوندی ژرف با الگوی خاصی از«سلوک روح»(نقش مایهء مذهبی رایج در «نمایشهای ایستگاهی»اولیهء برشت)قرار گرفتهاند و چگونه در پی آناند تا با ارجاع به نحلههای تفکر مذهبی و فلسفی غیر اروپایی نحوهء اندیشهء رایج دربارهء فرد و جامعه را متحول سازند.
خلاصه ماشینی:
"در مقالهام با ارجاع به آثار شماری از هنرمندان سی سال اخیر تئاتر(تقریبا همان دامنهء زمانی که کتاب«تئاتر پسادراماتیک»ام انتشار یافت)در آغاز،خطوط کلی این پدیده را پیش رویتان گسترده و سپس بهطور خاص یکی از بزنگاههای جذاب«پیشا تاریخ»تئاتر پسادراماتیک و پرفرمنس را تحلیل و تفسیر میکنم:نمایشنامههای موسوم به تعلیمی یا آموزشی برشت را که وی آنها را در سالهای 1930 به رشته تحریر در آورد.
امکان و حتی ناگزیری جستوجوی مایههای مذهبی در این نمایشنامههای برشت تا حد بسیار زیادی از این واقعیت آشکار برمیآید که این آثار نشان از ساختار آیینگون پیش گفته دارند و درعینحال مرزهای فهم و توان انسانی را عمیقا به چالش میکشند.
5 پس اگر در نمایشنامههای برشت در کنار بن مایهء محدودیت، این واقعیت به همان سان انکار ناپذیر را نیز مییابیم که در کنه بشر،«حیوان معقول»،سائقهای است برای فرا رفتن از حدود، گذشتن از تمام مرزها و انکار تمام محدودیتها در تمنای تحقق تام و کامل زندگی هماکنون و همین جا،باید به این نکته هم توجه کنیم که برشت این تمنا را چونان کامیابی و ارضایی فردی و خودخواهانه تصویر نمیکند.
و آمیزهء این دو انگاره در نمایشنامههای تعلیمی برشت شرایط انسانی در عصر مدرنیته را تعریف میکنند:«نخوت» (hubris) ،بزرگ پنداری نفس،انسان که دعوی برگذشتن از تمام حد و مرزها را دارد باید به حدرسیدن را تجربه کند و از مرز و آستانهای غایی آگاه شود که وی را وامیدارد حد و مرزی دیگر گونه را به حساب آورد.
و این هم جمع بندی من:روشن است که برشت در نمایشنامههای تعلیمی خود به بیان دیدگاهی میپردازد که انسان مدرن را رویاروی تجربهء ساحتی دیگر گونه قرار میدهد،ساحتی که در آن عقلانیت غرهء عصر جدید وامیماند."