چکیده:
در متون عرفانی قرن ششم،واژگان و تعبیرات فراوانی مشاهده میشود که دور از معنی ظاهری خود،به گونهای معنایی رمزی دارند.گشودن رمزهای هر اندیشه و مکتب فکری،تنها به دست آشنایان آن راز ممکن است؛چنانکه شاعران-از جمله حافظ-بر این نکته تأکید کردهاند: مدعی خواست که آید به تماشاگه راز دست غیب آمده و بر سینهء نامحرم زد تعریف رمز،قرآن و بیان رمزی،علل گرایش عارفان به رمزگویی،رازپوشی،بیان شطحیات،برخی واژگان رمزی متوتن عرفانی و بررسی رمزگویی عارفان و سمبلیسم در اروپا،از مباحثی است که در این مقاله آمده است
خلاصه ماشینی:
"حافظ هم در تعابیری گوناگون همین مضمون را آورده است: ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق برو ای خواجهء عاقل هنری بهتر از این41 *** شیر در بادیهء عشق تو روباه شود آه از این راه که در وی خطری نیست که نیست51 *** دیگران قرعهء قسمت همه بر عیش زدند دل غمدیدهء ما بود که هم بر غم زد61 *** اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت71 *** ال یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها81 نقش رمزی این دردهای عاشقانه را بهتر است که با کلام مولوی تفسیر کنیم؛او که انسان جدا افتاده از مقام قرب الهی را همانند نی میداند که از نیستان جدا شده است و تا زمانی که نایی در تن داشته باشد از هجران و فراق و آرزوی وصال مینالد: کز نیستان تا مرا ببریدهاند از نفیرم مرد و زن نالیدهاند آتش عشق است کاندر نی فتاد جوشش عشق است کاندر می فتاد نی حدیث راه پرخون میکند قصههای عشق مجنون میکند91 وی درباهء عشق و بیماری دل و ارتباط آن با خداوند میگوید: عاشقی پیداست از زاری دل نیست بیماری چو بیماری دل علت عاشق ز علتها جداست عشق اصطرلاب اسراسر خداست عاشقی گر زین سر و گر زان سرست عاقبت ما را بدان سر رهبرست02 به راستی معشوق این عشق پر دردسر کیست که عاشق از همهچیز خود میگذرد و ترک جان کمترین بهایی است که بر سر این کار میگذارد؟پاسخ روشن است و میدانیم که این معشوقهء آسمانی جز ذات مقدس باری تعالی چیز دیگری نیست؛اما صفات معشوق زمینی را برای آن ذات منزه آوردن کاری است که عارفان را به زحمت میاندازد و نمیتوانند عالمان و زاهدان قشری را قانع کنند."