چکیده:
نویسنده برای بررسی معنای اصلاحگری در
دین، بررسی معنای دین را اساسی میداند و پس از ذکر سه معنا برای دین (و از
جمله اسلام) به بیان معنای اصلاحگری در هر یک از سه معنا میپردازد. ایشان دین
1 را متون مقدس معرفی میکند و شرحها و رسائل درباره آنها را دین 2 و تحقق
خارجی دین 1 و 2 را دین 3 به شمار میآورد. از نظر ایشان دیندار تنها موظف به
دفاع از دین 1 است و میان دینهای سهگانه در عین ارتباط، تفاوتهایی وجود دارد و
به ترتیب دین 3 از دین 2 و دین 2 از دین 1 فاسدتر است.
خلاصه ماشینی:
"یکی اینکه آیا مفسران و شارحان دین، تلقی درستی از متون مقدس و معانی مندرج در آنها داشتهاند یا نه؟ در موارد تعارض بین متون مقدس و حکم بین عقل، چه باید کرد و تلقی مفسران در این موارد چگونه بوده است؟ مورد دوم برای مداقه و اصلاح در دین2 آن است که به پیشفرضهای علمی، تاریخی و زبانی مفسران و شارحان دین توجه کنیم و نیز اینکه آیا این مفسران، همه واژهها و مفاهیم دینی را ایضاح کردهاند؟ به نظر من یکی از ادله اصلی دوری عملی از دین نزد برخی از دینگریزان، مبهمماندن و ایضاحنکردن مفاهیم دینی است.
اگر این دو ویژگی از وحی و دین گرفته شود، پس دیگر از چه روی آن را دین مینامیم؟ و چه فرقی میان دین و دانشهای متداول بشری وجود دارد؟ ب) اگر قرار باشد به زعم نویسنده، متن وحی نیز اصلاح شود، باید پرسید که چه کسی و با چه علم و معرفتی میتواند کلام خداوند حکیم و علیم را نقد کند؟ اگر دانش محدود بشر برای اصلاح متون دینی کافی است، پس چه نیازی به هدایتگری دین وجود دارد؟ 5."