چکیده:
آقای سروش تجربه دینی را علتحصول ایمان میداند. در نظر ایشان، عقاید دینی
صورتهایی هستند که بر امر بیصورتی افکنده شدهاند. ایمان عملی ارادی است و
واجد عناصری غیرمعرفتی مانند اعتماد، توکل، دوستداشتن و خضوع است. هراندازه
قرائن کمتری بر ایمان وجود داشته باشد، امکان خطرکردن بیشتر میشود و فضا برای
ایمانآوردن مناسبتر میگردد.
خلاصه ماشینی:
"اما اولا کثیری از مردم تجربه بیصورت ندارند; ثانیا عرفا نیز که خودشان واجد تجربه بیصورت هستند باید به دو نکته توجه داشته باشند: یکی اینکه از حیث اجتماعی باید با دینداران مصلحتاندیش مماشات کنند و دم از این صورتهای جدید نزنند و دیگر اینکه بهتر است فرد، خود را از سنت نبرد و به صورتبندیهای پیشکسوتان بیاعتنا نباشد، هرچند این نوادر (عرفا) متنمحور نیستند و اهل تاویلاند.
اینکه میگویند تجربه دینی علت ایمان است، چندان قابل دفاع نیست; زیرا معنای این سخن آن است که ابتدا برای شخص بیایمان تجربهای دینی دست میدهد، آنگاه مؤمن میشود.
6. آیا این سخن آقای سروش بر حقایق تاریخی انطباق دارد که میگویند: «روحانیان، پاسداران آن صورتبندیهای اسطورهایاند و حفظ هویت جمعی و آیینی امت را منوط به حفظ آن صور باستانی میدانند»؟ به عبارت دیگر، آیا روحانیان، صرفا پاسدار دینداری معیشتاندیشاند؟ اگر چنین است، پس اینهمه متکلمان و فیلسوفان و عارفان مسلمان از چه کسانی بودهاند؟ پرواضح است که در میان روحانیان همهگونه دینداری وجود یافته است و اینک ما وارث تلاشهای آنان در زمینه کلام و فلسفه و عرفان و فقه و..."