چکیده:
آقای شبستری بر آن است که برای فهم ایمان باید به دو منبع متون دینی و
تجربههای مسلمانان مراجعه کرد. ما به اصل وحی دسترسی نداریم و تنها حکایت
مکتوب آن در دست ماست. ایمان پاسخی است که به خطاب خداوند میدهیم و این خطاب
را از لابلای سنت اسلامی که مشتمل بر متون دینی و تجربههای مسلمانان است، کشف
میکنیم.
خلاصه ماشینی:
"ایمان پاسخی است که به خطاب خداوند میدهیم و این خطاب را از لابلای سنت اسلامی که مشتمل بر متون دینی و تجربههای مسلمانان است، کشف میکنیم.
حکایتهای آن خبر از لابلای ذهن و زبان و فرهنگهای اقوام گوناگون اسلامی بهدست ما رسیده است، نه خود آن خبر; آنگاه این حکایتها برای ما ایجاد خبر و خطاب میکند; گویی آن خبر امواجی ایجاد کرده است که ما نیز در این فاصله دور از اصل آن حادثه، موجی از آن امواج را در مییابیم.
4. به علاوه قرآن خود را «کتاب هدایتبرای همه انسانها» معرفی میکند و دین اسلام دینی است جهانی و مربوط به همه زمانهای پس از خود و لازمه این سخن این است که در بهرهبرداری از خطاب وحی، فرقی میان این زمان و آن زمان وجود نداشته باشد; وگرنه مساله خاتمیت و حجیت وحی دچار خدشه میشود که از نظر یک مسلمان پذیرفتنی نیست.
کلام وحی آنچنان که نازل شده است، باید برای آیندگان نیز بماند و این همان صورت مکتوب وحی است که همان خطاب را دارد که در زمان نزول وحی داشت.
اما هویت اصلی وحی قرآنی، فراتاریخی است و هرچند به تناسب پیشآمدن حوادث مختلف تاریخی نازل میشد، اما در گرو هیچیک از آن حوادث نبود و میتوانستبهانههای دیگری برای نزول وحی پیدا شود; علاوه بر اینکه تقدیر الهی در پیش آمدن حوادث، کار را برای فهم فراتاریخی بودن وحی آسانتر میکند; یعنی خداوند نیازی ندارد در انتظار وقوع حادثهای بنشیند تا وحی را نازل کند; وی، خود دستاندرکار حادثهسازی است تا آنچه اراده کرده بر پیامبرش نازل کند."