خلاصه ماشینی:
سرآغاز آن با این نوشتار شروع میشود:«هنر فرآوردههای اجتماعی است»به عبارت دیگر،ساخت اجتماعی،شرای،نیازها و مقتضیات زندگی ما در شئون مختلف اقتصادی سیاسی،فرهنگی،تفریحی،آموزشی و سایر عوامل اجتماعی محتوای محصولات هنری مورد مصرفمان را شکل میدهد و اگر هنرمند در خلق آثار خود متغیرهای فوق را مورد لحاظ قرار ندهد ممکن است تولیداتش با اقبال مردمی روبهرو نشود.
ولف در این فصل سعی دارد اثبات کند که هرچند هنر از ذهن و ذوق شخص هنرمند بیرون میترواد،ولی تا نهایی شدن آن عوامل متعدد انسانی و فنی بر تولید آن تأثیر میگذارند،پس هنر هر شکل و ماهیتی داشته باشد یک تولید جمعی محسوب میشود،نه فردیاو برای اثبات این مدعا از محققان مختلف مثالها و مصداقهایی را ذکر میکند و از تکامل چاپ و تأثیرات انقلاب ارتباطات بر فرآیند تولید کتاب و نویسندگی نکات مهمی را مطرح میکند تا به این نتیجه برسد که اثر هنری فقط محصول زحمات فرد نویسنده نیست،بلکه عوامل انسانی و فنی متعددی در آن دخیل هستند.
نتیجهگیری دست آخر باید گفت که تلاش جانت ولف در تولید اجتماعی هنر برای آنکه مارکسگرایی را با تحولات و نظریههای جدید در حوزهی روانکاوی، تفسیر پیوند دهد نتایج خوبی داشته است ولی ایراداتی چند نیز بر آن به شرح زیر وارد است: ولف هم در خلق یک اثر هنری بر نقش عوامل محیطی اعماز ساختار سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه و ایدئولوژی و باورهای اعتقادی و متغیرهای مادی زندگی خیلی ارج مینهد و هم نقش آزادانهی هنرمند و نویسنده را در فرآیند آفرینندگی عمده میسازد.